فیک«دختر کوچولوی من» part 13
جی یون: ۱۰ میای دیگه؟
ات: خیلی خب باشه
جی یون : میام دنبالت
ات: باشه
ته جون: اتتتت بیا بگیر لباست
ات: مرسی
ته جون: باید برم کار دارم فعلا
ات: باشه میبینمت….اها راستی من دوستم ساعت ۱۰ میاد دنبالم یه جایی میخوایم بریم
ته جون: ۱۰ دیر نیست؟
ات: نه زود برمیگردیم
ته جون: هر جا میخوای بری برو فقط دردسر درست نکن
ات: باشه
داخل کلاس:
معاون:بچه ها متاسفانه معلم ورزشتون حالش خوب نیست و گفت که کلاس ورزش فردا برگزار میشه این زنگ بیکارید میخواید درس بخونید یا سالن اجتماعات رو تمیز کنید ؟
نصف بچه ها: درس بخونیم
نصف دیگه: تمیز کنیم
معاون: داد نزنین بقیه کلاس دارن اونایی که میخوان درس بخونن بمونن بخونن اونایی هم که میخواین تمیز کاری کنن برن سمت سالن اجتماعات از زیر وظیفه هاتون در نرید حواسم بهتون هست
بچه ها: چشم
(بچه ها اینو یادتون بمونه هاا که امروز کلاس ورزش نداشتن بعدا گیج نشید)
پرش زمانی به بعد از مدرسه :
ات ویو
وای حالا این دختررو چیکار کنم بهش گفتم باهاش ریاضی کار میکنم جهنمو ضرر یه ساعت باهاش کار میکنم بعدش شروع میکنم به اماده شدن وای چی بپوشم مناسب باشه
دختره: سلام ات قرار بود بعد مدرسه باهم ریاضی کار کنسم الان میای بریم کتاب خونه؟
ات: اره باشه بریم
یک ساعت بعد:
ات: من دیگه باید برم فرداهم اگه خواستی باهم کار میکنیم باشه؟
دختره: باشه مرسی
ات: میبینمت
دختره: منم
ات ویو
خداروشکر اینم تموم شد…وای خداروشکر تازه ساعت شیشه برم یکم درسارو مرور کنم بعد اماده میشم
……
ته: ته جوننن
ته جون: بله هیونگ
ته: ات چرا نمیاد خونه
ته جون: نمیدونم(اطلاعی ندارم🗿💅🏻)
ته: یعنی چی نمیدونم من ات رو به تو سپردم
ته جون: خب نمیدونم الان کجاست ولی گفت شب ساعت ۱۰ میخواد بره یه جایی
ته: کجا ؟
ته جون: نمیدونم
ته: پس تو چی میدونییی
ته جون: خب نگفت بهم
ته: اوکی ببین کجا میخواد بره تو دردسر نیوفته
ته جون: باشه یکم دیگه بهت میگم
۱۰ دقیقه بعد :
ته جون: مثل اینکه یه مهمونیه با یکی از همکلاسی هاش میخواد بره
ته: خیلی خب
(صدای در)
ات: من اومدممم
ته: کجا بودی دیر اومدی نگرانت شدم
ات: ببخشید یکی از دخترای کلاس گفت باهاش ریاضی کار کنم برای همین دیر شد
ته: اها هرجا خواستی بری قبلش بهم بگو که اگه اتفاقی برات افتاد بدونم
ات: باشه حتما
خدایی یکم صبر کنید پارت بعد ایشالله واسه ساعت ۱۰ یا ۱۱🤡🙏🏻
ات: خیلی خب باشه
جی یون : میام دنبالت
ات: باشه
ته جون: اتتتت بیا بگیر لباست
ات: مرسی
ته جون: باید برم کار دارم فعلا
ات: باشه میبینمت….اها راستی من دوستم ساعت ۱۰ میاد دنبالم یه جایی میخوایم بریم
ته جون: ۱۰ دیر نیست؟
ات: نه زود برمیگردیم
ته جون: هر جا میخوای بری برو فقط دردسر درست نکن
ات: باشه
داخل کلاس:
معاون:بچه ها متاسفانه معلم ورزشتون حالش خوب نیست و گفت که کلاس ورزش فردا برگزار میشه این زنگ بیکارید میخواید درس بخونید یا سالن اجتماعات رو تمیز کنید ؟
نصف بچه ها: درس بخونیم
نصف دیگه: تمیز کنیم
معاون: داد نزنین بقیه کلاس دارن اونایی که میخوان درس بخونن بمونن بخونن اونایی هم که میخواین تمیز کاری کنن برن سمت سالن اجتماعات از زیر وظیفه هاتون در نرید حواسم بهتون هست
بچه ها: چشم
(بچه ها اینو یادتون بمونه هاا که امروز کلاس ورزش نداشتن بعدا گیج نشید)
پرش زمانی به بعد از مدرسه :
ات ویو
وای حالا این دختررو چیکار کنم بهش گفتم باهاش ریاضی کار میکنم جهنمو ضرر یه ساعت باهاش کار میکنم بعدش شروع میکنم به اماده شدن وای چی بپوشم مناسب باشه
دختره: سلام ات قرار بود بعد مدرسه باهم ریاضی کار کنسم الان میای بریم کتاب خونه؟
ات: اره باشه بریم
یک ساعت بعد:
ات: من دیگه باید برم فرداهم اگه خواستی باهم کار میکنیم باشه؟
دختره: باشه مرسی
ات: میبینمت
دختره: منم
ات ویو
خداروشکر اینم تموم شد…وای خداروشکر تازه ساعت شیشه برم یکم درسارو مرور کنم بعد اماده میشم
……
ته: ته جوننن
ته جون: بله هیونگ
ته: ات چرا نمیاد خونه
ته جون: نمیدونم(اطلاعی ندارم🗿💅🏻)
ته: یعنی چی نمیدونم من ات رو به تو سپردم
ته جون: خب نمیدونم الان کجاست ولی گفت شب ساعت ۱۰ میخواد بره یه جایی
ته: کجا ؟
ته جون: نمیدونم
ته: پس تو چی میدونییی
ته جون: خب نگفت بهم
ته: اوکی ببین کجا میخواد بره تو دردسر نیوفته
ته جون: باشه یکم دیگه بهت میگم
۱۰ دقیقه بعد :
ته جون: مثل اینکه یه مهمونیه با یکی از همکلاسی هاش میخواد بره
ته: خیلی خب
(صدای در)
ات: من اومدممم
ته: کجا بودی دیر اومدی نگرانت شدم
ات: ببخشید یکی از دخترای کلاس گفت باهاش ریاضی کار کنم برای همین دیر شد
ته: اها هرجا خواستی بری قبلش بهم بگو که اگه اتفاقی برات افتاد بدونم
ات: باشه حتما
خدایی یکم صبر کنید پارت بعد ایشالله واسه ساعت ۱۰ یا ۱۱🤡🙏🏻
۲۴.۴k
۰۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.