عشق جوانه زده 🌱 در نفرت 🌾🥀🍁
#PaRt_8
حالا خاله یورا نشسته بود توی باغ و ما هفت تا پسر بزرگ دورش رو گرفته بودیم خاله یورا مثل خواهر نداشتمون بود
شاید بخاطر اینکه هم سنه کوکه هممم
بریتانیا ۸:۸صبح
katrin
با حس درد توی ماهیچه های حساس بدنم بیدار شدم اولین چیزی که دیدم نور خورشید بود
&کدوم مادر گربه ایی پرده ها رو کشیده آیی (همه چیز با داد بود )
سلین از طبقه ی پایین سر میز صبحانه
س.ن : دوباره برگشتیم به روال عادی نمیدونم خوشحال باشم یا ناراحت
م.ک : بنظرم باید خوشحال باشیم
ن.ی :از چی باید خوشحال باشیم از اینکه عزیز دردونه ی مامان و بابا بهوش آمده و دیگه مایی توی خونه وجود خارجی نداریم پ.ک :نازلی سالواتوره حرفت رو پس بگیر
دوباره برمیگردیم پیش کاترین
&زندگی نیست که جندگیه
_چته آنقدر غر غر میکنی خانم کوچولو
&مرگ مایک اون پرده های فاکی رو بکش کور شدم
_خیله خب بابا بیا من میرم دکترا رو خیر کنم تو هم تکون نخور تا بیام
& وووووووو)ادا درآوردن)
_ادا عمت در بیار
&عمه هووو
_مرگ کوفت زهر مار 🐍
ع.ک:جانم عمه(عمه ی پدر واقعیش )
_برات لواشک میارم
&هیچی عمه میخواستم ببینم هستی یا نه
ع.ک :هستم عزیزم هستم
&باشه
حالا خاله یورا نشسته بود توی باغ و ما هفت تا پسر بزرگ دورش رو گرفته بودیم خاله یورا مثل خواهر نداشتمون بود
شاید بخاطر اینکه هم سنه کوکه هممم
بریتانیا ۸:۸صبح
katrin
با حس درد توی ماهیچه های حساس بدنم بیدار شدم اولین چیزی که دیدم نور خورشید بود
&کدوم مادر گربه ایی پرده ها رو کشیده آیی (همه چیز با داد بود )
سلین از طبقه ی پایین سر میز صبحانه
س.ن : دوباره برگشتیم به روال عادی نمیدونم خوشحال باشم یا ناراحت
م.ک : بنظرم باید خوشحال باشیم
ن.ی :از چی باید خوشحال باشیم از اینکه عزیز دردونه ی مامان و بابا بهوش آمده و دیگه مایی توی خونه وجود خارجی نداریم پ.ک :نازلی سالواتوره حرفت رو پس بگیر
دوباره برمیگردیم پیش کاترین
&زندگی نیست که جندگیه
_چته آنقدر غر غر میکنی خانم کوچولو
&مرگ مایک اون پرده های فاکی رو بکش کور شدم
_خیله خب بابا بیا من میرم دکترا رو خیر کنم تو هم تکون نخور تا بیام
& وووووووو)ادا درآوردن)
_ادا عمت در بیار
&عمه هووو
_مرگ کوفت زهر مار 🐍
ع.ک:جانم عمه(عمه ی پدر واقعیش )
_برات لواشک میارم
&هیچی عمه میخواستم ببینم هستی یا نه
ع.ک :هستم عزیزم هستم
&باشه
۳.۶k
۱۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.