تکپارتی:وقتی باهاش قهر میکنی
تک پارتی
موضوع;وقتی باهاش قهر میکنی (درخواستی)
--------------------------
(ا/ت)
همراه با فنجون قهوه ام از اشپزخونه اومدم بیرون و رفتم توی تراس و ب پایین نگاه کردم ....
هوا سرد بود و بخاری ک از فنجون داغ قهوه ام بلند میشد با نفسم توی هوای سرد بالا میرفت و توی اسمون تاریک ناپدید میشد
حتی ماه هم رفته بود پشت ابرا و ب جز نوری ک از چراغ خونه ها و خیابون ها ساطع میشد چیز دیگه ای شب رو روشن نمیکرد
اهی کشیدم و ی قلوپ از قهوه امو خوردم
یونگی چند ساعت بود ک توی اتاقش بود و از وقتی ک باهاش دعوا کرده بودم بیرون نیومده بود ....
من اخیرا ب خاطر اینکه زیاد ب خاطر کامبکشون نمییتونست باام وقت بگذره بدخلقیکرده بودم و خودم میدونستم ک زیادی زر زده بودم ...ولی اونم باید بفهمه ک من هم این وسط دارم عذاب میکشم
تو این چند روز حالم اصلا خوب نبود و دوستام ک همشون پای خوشگذرونی های خودشونن و فق وقتی حالشون بده میان سراغ من و تنها کسی ک دارم که بهم اهمیت میده اون فقط و فقط یونگیه
میدونم ک اونم تحت فشاره و سعی میکنه تایمشو برای من خالی کنه ولی منم دیگه خسته شدم
از تنهایی خسته شدم
توی افکار خودم غرق شده بود ک حس کردم هنذفری رفت توی گوشم و اهنگی پخش شد ....
خواستم برگردم ک دستی دورم حلقه شد و نفس های گرم یونگی ک توی اون هوای سرد خون رو توی گردنم ب جریان میداخت رو حس کردم
خشکم زد ...اروم دستشو دورم محکم کرد و سرشو ب شونم تکیه داد
یونگی:گوش بده
ب اهنگی ک از هنذفری پخش میشد گوش دادم
صدای یونگی بود ک با گیتار و پیانو مخلوط شده بود ...صدای بمش ک تموم عمرم با شنیدش تموم مشکلاتم فرار میکردن و ارامش رو بهم میدادن
ولی ی چیزی ...
از روی لیریکش معلوم بود ک اهنگو برای من نوشته ....
ی اهنگ عاشقانه ی ملودیک ....
ا/ت; این....
بوسه ای پشت گردنم گذاشت
یونگی;میدونم از دستم دلخوری ا/ت ...بهت حق میدم ....میدونم نمیتونم بهتر از این باشم ....متاسفم ....میدونم تنهایی اذیتت میکنه ....ولی دیدن این که ازم دلخور باشی قلبمو میشکونه .....میشه اینو ب عنوان ی هدیه ی کوچیک قبول کنی و باهام اشتی کنی ؟قول میدم ...بهت قول میدم بعد از کامبک ب زور متونی منو از خودت جدا کنی ....باهام اشتی میکنی ا/ت؟
سکوت کردم و چیزی نگفتم ...در واقع باید بگم شوک شده بودم ...یهویی از پشت بغل کردنام....نفسای گرمش ک ب گردنم میخورد و صدای بمش ک توانایی رام کردن شیر رو داشت .....همه ی اینا نقطه ضعف من بود
یونگی;لطفاااا
ا/ت;خیلی خری
یونگی;خب از این نوع حرف زدنت معلومه اشتی کردی
گفتم نخبرم و برگشتم سمتش و دست ب سینه شدم و اخم کردم ....خوب میدونستم یونگی نمیتونست در برابر من وقتی دست ب سینه اخم میکنم مقاومت کنه ....و میخواستم اذیتش کنم
اروم لپامو کشید و صورتمو قاب گرفت
یونگی;چیکار کنم اشتی کنی ؟
یکمی فکر کردم و با همون صورت اخمو دستمو زیر چونم گذاشتم و ب افق خیره شدم ....دیدم ک اب دهنشو قورت داد و منتظر ایستاد ....قشنگ معلوم بود داره مقاومتش میشکنه
بهش نگاه کردم...ب قیافه خنده دارش نگاه کردم نیشخند زدم
دستامو عین سنجاب پرنده بردم بالا
ا/ت;بغغغغغغلللللل
خندید و سریع بغلم کرد ....منم دستمو دور گردنش انداختم
یونگی;سرده بریم تو؟
دستمو از دور گردنش برداشتم و دستمو گرفت ....وقتی داشتیم میرفتیم داخل ب پشت سرم نگاه کردم و دیدم ک ماه از پشت ابرا بیرون اومده داره با زیبایی همیشگیش میدرخشع
حمایت پلیزززز
موضوع;وقتی باهاش قهر میکنی (درخواستی)
--------------------------
(ا/ت)
همراه با فنجون قهوه ام از اشپزخونه اومدم بیرون و رفتم توی تراس و ب پایین نگاه کردم ....
هوا سرد بود و بخاری ک از فنجون داغ قهوه ام بلند میشد با نفسم توی هوای سرد بالا میرفت و توی اسمون تاریک ناپدید میشد
حتی ماه هم رفته بود پشت ابرا و ب جز نوری ک از چراغ خونه ها و خیابون ها ساطع میشد چیز دیگه ای شب رو روشن نمیکرد
اهی کشیدم و ی قلوپ از قهوه امو خوردم
یونگی چند ساعت بود ک توی اتاقش بود و از وقتی ک باهاش دعوا کرده بودم بیرون نیومده بود ....
من اخیرا ب خاطر اینکه زیاد ب خاطر کامبکشون نمییتونست باام وقت بگذره بدخلقیکرده بودم و خودم میدونستم ک زیادی زر زده بودم ...ولی اونم باید بفهمه ک من هم این وسط دارم عذاب میکشم
تو این چند روز حالم اصلا خوب نبود و دوستام ک همشون پای خوشگذرونی های خودشونن و فق وقتی حالشون بده میان سراغ من و تنها کسی ک دارم که بهم اهمیت میده اون فقط و فقط یونگیه
میدونم ک اونم تحت فشاره و سعی میکنه تایمشو برای من خالی کنه ولی منم دیگه خسته شدم
از تنهایی خسته شدم
توی افکار خودم غرق شده بود ک حس کردم هنذفری رفت توی گوشم و اهنگی پخش شد ....
خواستم برگردم ک دستی دورم حلقه شد و نفس های گرم یونگی ک توی اون هوای سرد خون رو توی گردنم ب جریان میداخت رو حس کردم
خشکم زد ...اروم دستشو دورم محکم کرد و سرشو ب شونم تکیه داد
یونگی:گوش بده
ب اهنگی ک از هنذفری پخش میشد گوش دادم
صدای یونگی بود ک با گیتار و پیانو مخلوط شده بود ...صدای بمش ک تموم عمرم با شنیدش تموم مشکلاتم فرار میکردن و ارامش رو بهم میدادن
ولی ی چیزی ...
از روی لیریکش معلوم بود ک اهنگو برای من نوشته ....
ی اهنگ عاشقانه ی ملودیک ....
ا/ت; این....
بوسه ای پشت گردنم گذاشت
یونگی;میدونم از دستم دلخوری ا/ت ...بهت حق میدم ....میدونم نمیتونم بهتر از این باشم ....متاسفم ....میدونم تنهایی اذیتت میکنه ....ولی دیدن این که ازم دلخور باشی قلبمو میشکونه .....میشه اینو ب عنوان ی هدیه ی کوچیک قبول کنی و باهام اشتی کنی ؟قول میدم ...بهت قول میدم بعد از کامبک ب زور متونی منو از خودت جدا کنی ....باهام اشتی میکنی ا/ت؟
سکوت کردم و چیزی نگفتم ...در واقع باید بگم شوک شده بودم ...یهویی از پشت بغل کردنام....نفسای گرمش ک ب گردنم میخورد و صدای بمش ک توانایی رام کردن شیر رو داشت .....همه ی اینا نقطه ضعف من بود
یونگی;لطفاااا
ا/ت;خیلی خری
یونگی;خب از این نوع حرف زدنت معلومه اشتی کردی
گفتم نخبرم و برگشتم سمتش و دست ب سینه شدم و اخم کردم ....خوب میدونستم یونگی نمیتونست در برابر من وقتی دست ب سینه اخم میکنم مقاومت کنه ....و میخواستم اذیتش کنم
اروم لپامو کشید و صورتمو قاب گرفت
یونگی;چیکار کنم اشتی کنی ؟
یکمی فکر کردم و با همون صورت اخمو دستمو زیر چونم گذاشتم و ب افق خیره شدم ....دیدم ک اب دهنشو قورت داد و منتظر ایستاد ....قشنگ معلوم بود داره مقاومتش میشکنه
بهش نگاه کردم...ب قیافه خنده دارش نگاه کردم نیشخند زدم
دستامو عین سنجاب پرنده بردم بالا
ا/ت;بغغغغغغلللللل
خندید و سریع بغلم کرد ....منم دستمو دور گردنش انداختم
یونگی;سرده بریم تو؟
دستمو از دور گردنش برداشتم و دستمو گرفت ....وقتی داشتیم میرفتیم داخل ب پشت سرم نگاه کردم و دیدم ک ماه از پشت ابرا بیرون اومده داره با زیبایی همیشگیش میدرخشع
حمایت پلیزززز
۲۰.۱k
۲۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.