سرنوشت من پارت ۲۷
کوک ویو
وقتی رسیدم آمریکا تقریبا ساعت ۲ و نیم بود
از فرودگاه اومدم بیرون و سوار ماشینم شدم و به سمت عمارت م تو آمریکا رفتم امارت بزرگی بود بزرگتر از عمارت های تو سئول
بعد چند مین رسیدم وارد عمارت شدم درست مثل قدیم بود اون موقع که با بابا و مامانم زندگی می کردم به خاطر بودن خدمت کارا خونه کاملا تمیز بود سریع رفتم تو اتاقم و درش رو باز کردم وسایل هام رو گذاشتم تو کمد لباسام رو در آوردم و رفتم تو حموم که دوش بگیرم بعد یه دوش ۱۵ مینی از حموم در اومدم و لباس هام رو پوشیدم که برم مخفیگاه (لباس هاش رو میزارم اسلاید ۲)
زنگ زدم به هوانگ (یکی از زیر دست های کوک )
هوانگ :الو رئیس
+هوانگ همه چی آمادست دیگه ؟
هوانگ :آره ولی خودتون رو برسونین اینجا
+الان میام
گوشی رو قطع کردم و رفتم پایین از عمارت اومدم بیرون و سوار ون شدمو به سمت مخفیگاه رفتم
...........
ساعت ۳ رسیدم مخفیگاه ساعت ۴ حمله بود باید مواد هایی که لی یانگ از انبار برداشته رو پس می گرفتم
همه ی نیرو ها بودن حاظر شدیم و به سمت انبار لی یانگ رفتیم تا اونجا ۱ ساعت راه بود وقتی رسیدیم حمله رو شروع می کنیم
فلش بک به ۱ ساعت بعد
رسیدیم انبار لی یانگ انگار می دونست قراره حمله کنیم ولی چجوری حتما جاسوس بینمون بوده اما خب نیرو های من بیشتر بودن انگار نمی خواست از انبارش محافظت کنه
لی یانگ :به به جناب جئون از این طرفا
+مثل همیشه عوضی هستی .......حمله کنید (حمله کنیدش رو با داد گفت )
(فلش بک به ۴ ساعت بعد )
حمله کردیم و مواد رو پس گرفتیم اما دستم به لی یانگ نرسید عوضی فرار کرد
ساعت ۸ صبح بود رفتم به سمت یه بار رفتیم داخل و چند تا ویسکی خوردم ساعت ۹ شده بود کاملا مست بودم دیگه تصمیم گرفتم برگردم برگشتم سمت عمارت
که هوانگ سریع اومد جلوم
+چی شده ؟
٪چرا گوشیت رو جواب نمیدی ؟(با استرس )
+رفته ...بودم ...بار (مستی طور )
٪بیا بریم اتاقت باید استراحت کنی
+بریم (مستی طور حرف میزنه )
دستمو انداختم دور گردن هوانگ و کمکم کرد برم تو اتاق دراز کشیدم رو تخت و سریع خوابم برد
ا/ت ویو (ساعت ۹ صبح )
بسه بسه
نخون عه
تا پارت بعد باییییییییی
وقتی رسیدم آمریکا تقریبا ساعت ۲ و نیم بود
از فرودگاه اومدم بیرون و سوار ماشینم شدم و به سمت عمارت م تو آمریکا رفتم امارت بزرگی بود بزرگتر از عمارت های تو سئول
بعد چند مین رسیدم وارد عمارت شدم درست مثل قدیم بود اون موقع که با بابا و مامانم زندگی می کردم به خاطر بودن خدمت کارا خونه کاملا تمیز بود سریع رفتم تو اتاقم و درش رو باز کردم وسایل هام رو گذاشتم تو کمد لباسام رو در آوردم و رفتم تو حموم که دوش بگیرم بعد یه دوش ۱۵ مینی از حموم در اومدم و لباس هام رو پوشیدم که برم مخفیگاه (لباس هاش رو میزارم اسلاید ۲)
زنگ زدم به هوانگ (یکی از زیر دست های کوک )
هوانگ :الو رئیس
+هوانگ همه چی آمادست دیگه ؟
هوانگ :آره ولی خودتون رو برسونین اینجا
+الان میام
گوشی رو قطع کردم و رفتم پایین از عمارت اومدم بیرون و سوار ون شدمو به سمت مخفیگاه رفتم
...........
ساعت ۳ رسیدم مخفیگاه ساعت ۴ حمله بود باید مواد هایی که لی یانگ از انبار برداشته رو پس می گرفتم
همه ی نیرو ها بودن حاظر شدیم و به سمت انبار لی یانگ رفتیم تا اونجا ۱ ساعت راه بود وقتی رسیدیم حمله رو شروع می کنیم
فلش بک به ۱ ساعت بعد
رسیدیم انبار لی یانگ انگار می دونست قراره حمله کنیم ولی چجوری حتما جاسوس بینمون بوده اما خب نیرو های من بیشتر بودن انگار نمی خواست از انبارش محافظت کنه
لی یانگ :به به جناب جئون از این طرفا
+مثل همیشه عوضی هستی .......حمله کنید (حمله کنیدش رو با داد گفت )
(فلش بک به ۴ ساعت بعد )
حمله کردیم و مواد رو پس گرفتیم اما دستم به لی یانگ نرسید عوضی فرار کرد
ساعت ۸ صبح بود رفتم به سمت یه بار رفتیم داخل و چند تا ویسکی خوردم ساعت ۹ شده بود کاملا مست بودم دیگه تصمیم گرفتم برگردم برگشتم سمت عمارت
که هوانگ سریع اومد جلوم
+چی شده ؟
٪چرا گوشیت رو جواب نمیدی ؟(با استرس )
+رفته ...بودم ...بار (مستی طور )
٪بیا بریم اتاقت باید استراحت کنی
+بریم (مستی طور حرف میزنه )
دستمو انداختم دور گردن هوانگ و کمکم کرد برم تو اتاق دراز کشیدم رو تخت و سریع خوابم برد
ا/ت ویو (ساعت ۹ صبح )
بسه بسه
نخون عه
تا پارت بعد باییییییییی
۹.۲k
۳۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.