فصل۲ پارت۱

ات ویو
از ازدواج منو جی هوپ یکسال میگذره ولی این چند وقت
جی هوپ یه جوری شده
خیلی بی احساس شده حتی یه بارم رو پیرهنش یه قطره خون بود
می ترسم اون پیامی که برام اومد راست باشه
فلش بک به یه روز قبل
درحال کار کردن بودم که یه پیام اومد
پیامو باز کردم نوشته بود
شوهرت یکی از بزرگترین مافیاهای کره هست اگه
حرفمو باور نمی کنی فردا ساعت ۵به این آدرس بیا
پایان فلش بک
یاد پیام افتادمو ساعتو نگاه کردم ۴ بود
سریع حاضر شدم
و باتاکسی به آدرسی که فرستاده بود رفتم
یه انبار متروکه بود
صدای داد و فریاد یکی میومد
رفتم نزدیک و از لای در نگاه کردم
باورم نمی شد
اون جی هوپ بود که داشت یکی رو شکنجه می داد
سرجام خشک شده بودم
که با صدای یکی به خودم اومدم
جی هوپ:اون دختره رو بگیرین
ات ویو
با تمام توانم داشتم می دویدم ولی پام به سنگ گیر کردو افتادم
بادیگاردا منو گرفتن و به زور به انبار بردن
منو انداختن جلوی جی هوپ
جی هوپ:تو کی هستی
ات:......
جی هوپ :می گم تو کی هستی (با داد)
ات:سرمو بالا اوردم و بهش نگاه کردم با دیدن صورت من خشکش زد