p5
ویو ا.ت
که یهو لباشو روی لبام حس کردم
چشمام از تعجب گرد شده بود
اما اهمیتی ندادم و خودمم همراهیش کردم
همه جا شده بود هورا
از هم جدا شدیم و رفتیم پیش بقیه
+: دخترا یادتونه که چی گفتم؟
÷: ارهههههه
&: عالیه
+: خوب پسرا ما دخترا قرار گذاشتیم که...
«فلش بک به پشت مدرسه»
ویو ا.ت
امروز قرار بود با دخترا
دمورد یه چیزی صحبت کنم
که یکم حال و هچامون عوض بشه
خیلی خوب لباسامو عوض کردم
برم بهشون بگم
+: خوب دخترا می خوایم برای سفر بریم
پاریسسسس
&: وایییی مرسییییی ا.تتتتت
÷: خیلی عالیهه
«زمان حال»
+: ما دخترا قرار گذاشتیم که بریم ...
÷&+: پاریسسسس
@: خوب ما هم میایم
_: آفرین زدی به هدف
+: جان؟
÷: قرار نبود کیه دیگه ای بیاد!
&: ایشششش چاره ای نداریم
@_: .خنده.
رفتیم خونه و به مامان بابا گفتیم
و لباسامونو توی چمدون گذاشتیم و با
هواپیمای شخصی مون رفتیم
+: واییییییی
÷: حالا چی کار کنیم ا.ت از ارتفاع ترس داره!
&: نمی دونم زنگ بزن به پسرا
+: نه بابا ولش کنننن
&: باشه
بچه ها پسره توی یه هواپیمای دیگه ان
و دخترا توی یکی دیگه
+: اشکال ندارد منتظر میمونم تا پاریس
÷: باش ولی چیزی شد بگو
&: هر جور راحتی
خوب بلاخره بعد چند ساعت رسیدیم
و سریع اولین نفر از هواپیما پیاده شدم
افتادم زمین و نفس نفس میزدم
که نامجون و شوگا پیاده شدن
و وقتی منو دیدن سمتم دویدن
_: ا.ت خوبی؟ ولی تو از ارتفاع تب داری
+: حالم خوبه نگران نباش
@: آیو تو چی خوبی؟
÷: اره نامی من خوبم
&: اه اه یه سینگل به گور اینجا نشسته ها
خفه شدن
همه زدیم زیر خنده و راه افتادیم طرف هتل
رفتیم و وسایلامون و چیندیم و من رفتم یکم هوا
بخورم رفتیم توی یه مغازه و یه سری خرت و پرت
خریدم و اومدم بیرون که با چیزی که دیدم
تمام وسایلا از دستم افتاد اون اون و...
خمارییییییییی🙂
جای بدی کات کردم نه؟
بنظرتون کیو دیده که ا.ت اینجوری شد؟
که یهو لباشو روی لبام حس کردم
چشمام از تعجب گرد شده بود
اما اهمیتی ندادم و خودمم همراهیش کردم
همه جا شده بود هورا
از هم جدا شدیم و رفتیم پیش بقیه
+: دخترا یادتونه که چی گفتم؟
÷: ارهههههه
&: عالیه
+: خوب پسرا ما دخترا قرار گذاشتیم که...
«فلش بک به پشت مدرسه»
ویو ا.ت
امروز قرار بود با دخترا
دمورد یه چیزی صحبت کنم
که یکم حال و هچامون عوض بشه
خیلی خوب لباسامو عوض کردم
برم بهشون بگم
+: خوب دخترا می خوایم برای سفر بریم
پاریسسسس
&: وایییی مرسییییی ا.تتتتت
÷: خیلی عالیهه
«زمان حال»
+: ما دخترا قرار گذاشتیم که بریم ...
÷&+: پاریسسسس
@: خوب ما هم میایم
_: آفرین زدی به هدف
+: جان؟
÷: قرار نبود کیه دیگه ای بیاد!
&: ایشششش چاره ای نداریم
@_: .خنده.
رفتیم خونه و به مامان بابا گفتیم
و لباسامونو توی چمدون گذاشتیم و با
هواپیمای شخصی مون رفتیم
+: واییییییی
÷: حالا چی کار کنیم ا.ت از ارتفاع ترس داره!
&: نمی دونم زنگ بزن به پسرا
+: نه بابا ولش کنننن
&: باشه
بچه ها پسره توی یه هواپیمای دیگه ان
و دخترا توی یکی دیگه
+: اشکال ندارد منتظر میمونم تا پاریس
÷: باش ولی چیزی شد بگو
&: هر جور راحتی
خوب بلاخره بعد چند ساعت رسیدیم
و سریع اولین نفر از هواپیما پیاده شدم
افتادم زمین و نفس نفس میزدم
که نامجون و شوگا پیاده شدن
و وقتی منو دیدن سمتم دویدن
_: ا.ت خوبی؟ ولی تو از ارتفاع تب داری
+: حالم خوبه نگران نباش
@: آیو تو چی خوبی؟
÷: اره نامی من خوبم
&: اه اه یه سینگل به گور اینجا نشسته ها
خفه شدن
همه زدیم زیر خنده و راه افتادیم طرف هتل
رفتیم و وسایلامون و چیندیم و من رفتم یکم هوا
بخورم رفتیم توی یه مغازه و یه سری خرت و پرت
خریدم و اومدم بیرون که با چیزی که دیدم
تمام وسایلا از دستم افتاد اون اون و...
خمارییییییییی🙂
جای بدی کات کردم نه؟
بنظرتون کیو دیده که ا.ت اینجوری شد؟
۱۳.۶k
۰۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.