سرنوشت من پارت ۱۳
رفتیم پایین
اجوما میز رو برای صبحانه آماده کرده بود
نشستم سر میز که کوک هم اومد
صبحونمونو خوردیم
(پرش زمانی به شب تا شب کار خاصی نکردن )
ا/ت ویو
شب شده بود دیگه وقت فراره
کوک نشسته بود پای تلوزیون و خوابش برده بود
رفتم تو اتاق خودم پنجره رو باز کردم چون فاصله ی زیادی با زمین نداشت می تونستم بپرم
پریدم پایین
جلوی در پر نگهبان بود ولی از سمت باغ نه
رفتم سمت باغ از اون سمت تونستم به خیابون برسم
کوک ویو
پای تلوزیون خوابم برده بود
از خدمتکارا پرسیدم ا/ت کجاست
گفتن رفته بخوابه
رفتم تو اتاقمون که دیدم پنجره بازه
نه یعنی رفته
سریع رفتم پایین نگهبانا رو صدا زدم گفت ا/ت رو ندیدن حتما از سمت باغ رفته سریع نگهبانا رو فرستادم بگیرنش خیلی نمی تونه دور بشه
ا/ت ویو رسیدم به خیابون که با برخورد چیزی تو سرم از هوش رفتم
وقتی بیدار شدم
توی اتاق کوک بودم نه یعنی گیر افتادم
خودش تو بالکن بود
+عوضی
_عااا ا/ت بیدار شدی !
+عوضی اشغال
_پس بلاخره فهمیدی
_ای اجومای دهن لق
+عوضی لاشخور
_ا/ت روح بابات ناراحت میشه ببینه دخترش انقد بد دهنه
+عوضی با بابام چیکار کردی
_فرستادمش اون دنیا درست مثل کاری که اون با بابام کرد
+عوضییییییییی(با داد )
_ا/ت داد نزن برات بد تموم میشه
+مثلا میخوای چیکار کنی .... شکنجه م کنی ؟!
_یه چیزی بد تر از شکنجه (پوزخند )
(نگاه میکنه به پایین تنه ی ا/ت ) زارت
+تو واقعا یه تیکه اشغالی
بابام رو کشتی خب انتقام ت رو گرفتی با من دیگه چیکار داری من که گناهی نکردم
_ا/ت زیادی داری زبون درازی میکنی امشب تاوان پس میدی (لبخند شیطانی )
ا/ت ویو
اصن حالم خوب نبود
نشستم رو تخت و شروع کردم به گریه کردن
انقد گریه کردم که دیگه خوابم برد
تو خماری بمونید
شرطا
۲۰ لایک
۱۰ کامنت
بایییییییی
اجوما میز رو برای صبحانه آماده کرده بود
نشستم سر میز که کوک هم اومد
صبحونمونو خوردیم
(پرش زمانی به شب تا شب کار خاصی نکردن )
ا/ت ویو
شب شده بود دیگه وقت فراره
کوک نشسته بود پای تلوزیون و خوابش برده بود
رفتم تو اتاق خودم پنجره رو باز کردم چون فاصله ی زیادی با زمین نداشت می تونستم بپرم
پریدم پایین
جلوی در پر نگهبان بود ولی از سمت باغ نه
رفتم سمت باغ از اون سمت تونستم به خیابون برسم
کوک ویو
پای تلوزیون خوابم برده بود
از خدمتکارا پرسیدم ا/ت کجاست
گفتن رفته بخوابه
رفتم تو اتاقمون که دیدم پنجره بازه
نه یعنی رفته
سریع رفتم پایین نگهبانا رو صدا زدم گفت ا/ت رو ندیدن حتما از سمت باغ رفته سریع نگهبانا رو فرستادم بگیرنش خیلی نمی تونه دور بشه
ا/ت ویو رسیدم به خیابون که با برخورد چیزی تو سرم از هوش رفتم
وقتی بیدار شدم
توی اتاق کوک بودم نه یعنی گیر افتادم
خودش تو بالکن بود
+عوضی
_عااا ا/ت بیدار شدی !
+عوضی اشغال
_پس بلاخره فهمیدی
_ای اجومای دهن لق
+عوضی لاشخور
_ا/ت روح بابات ناراحت میشه ببینه دخترش انقد بد دهنه
+عوضی با بابام چیکار کردی
_فرستادمش اون دنیا درست مثل کاری که اون با بابام کرد
+عوضییییییییی(با داد )
_ا/ت داد نزن برات بد تموم میشه
+مثلا میخوای چیکار کنی .... شکنجه م کنی ؟!
_یه چیزی بد تر از شکنجه (پوزخند )
(نگاه میکنه به پایین تنه ی ا/ت ) زارت
+تو واقعا یه تیکه اشغالی
بابام رو کشتی خب انتقام ت رو گرفتی با من دیگه چیکار داری من که گناهی نکردم
_ا/ت زیادی داری زبون درازی میکنی امشب تاوان پس میدی (لبخند شیطانی )
ا/ت ویو
اصن حالم خوب نبود
نشستم رو تخت و شروع کردم به گریه کردن
انقد گریه کردم که دیگه خوابم برد
تو خماری بمونید
شرطا
۲۰ لایک
۱۰ کامنت
بایییییییی
۱۳.۳k
۳۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.