تک پارتی

با نور خورشید که خورد تو چشمم بیدار شدم بدنم خیلی درد میکرد کوک اومد بالا سرم باهاش قهر بودم و حرف نمی‌زند باهاش

کوک:بیبی‌ باهام قهری

ا٫ت:ولم کن مگه ندیدی دیشب چیکار میکردی

کوک:خب من که معذرت خواهی کردم

ا٫ت: مگه معذرت خواهی تو دل درد منو خوب کرد

کوک یهو منو برآید استایل بغل کرد و برد تو حموم لباس تنم نبود گذاشتم تو وان و خودش هم اومد نشست پشتم و دلمو ماساژ داد

ا٫ت: ولم کن خودم بلدم

کوک: ول نمیکنم من همه این کارا رو کردم البته تقصیر خودتم هست میخواستی اون لباس باز و نپوشی که س_سی بشی

ا٫ت:خوب تو خودت رو کنترل میکردی به من چه

کوک:خیلی پرویی

ا٫ت: یه راه داره که ببخشمت اونم اینکه غذای مورد علاقمو درست کنی

کوک:باشه

ازحموم در اومدیم بیرون یه تیشرت از تیشرت های کوک برداشتم پوشیدم رفتم

کوک:اوو. بیبی گرل جذاب

ا٫ت: مرسی ددی‌

بعداز خوردن غذا..

غذا رو خوردیم یک فیلم دیدیم نقاشی کشیدیم ساعت ۹شب شد رفتیم بخوابیم

ا٫ت: شب بخیر ددی‌

کوک:شب بخیر بیبی

کوک از پشت محکم بغلم کرد و خوابیدیم


پایاااننن💜

کامنت💜💜