سناریو
وقتی ایدلی و اونا روت کراشن که یه روز اخبار میزنه که آیدل لی ا.ت بر اثر خودکشی رفته کما
(ادمین استعدادی زیادی در غمگین نداره پس حرفاشون بعد از به هوش اومدن ا.ت و پیش خودشونه)
نامجون
با یه دسته گل که توش گل های مورده علاقته میاد پیشت و چون فرصت دیگه ای پیدا نمیکنه همونجا بهت اعتراف میکنه :)
جین
_ خانم کوچولو اون لبخند همیشگی چی؟
نمیدونم سوکجینا انگار دیگه نمیتونم بخندم
_میتونمدلیلی برای خندیدن تون باشم
یونگی
_میدونی....خوب درکت میکنم...منم همین وضیعت رو داشتم ولی تو دیگه زیاده روی کردی جوجه...پس
آروم دستت رو میبوسه
_ میتونم درخواست کنم بقیه عمرم رو پیشتون باشم تا مراقبتون باشم؟
هوسوک
با چشم های پف کرده میاد پیشت
_ببینم..چطور جرعت کردی همچین کاری کنی...یه پسری اینجاست که نقس تو به نفسش وصله
اجازه حرف زدن بهش رو نمیدی و بغلش میکنی:)
جیمین
مرخص شده بودی و تو خونت بودی که درو زدن که با موچین کوچولوت برخود میکنی
محکم بغلش میکنی
جمینااااا
محکم فشارت میده
_نمیگی یکی از نگرانی دقمیکنه؟
تهیونگ
به رستوران دعوتت میکنه و به رمانتیک ترین طوری که میتونه ازت خواستگاری میکنه
جونگکوک
تا خبر رو میشنوه میاد یه بیمارستانی کل توش بستری بود
_ببینم بچه... من برای تو چیم؟ اگر یکم به...
بدون توجه به حرف هاش میری بغلش و سرا رو میزاری رو شونش
چرا اینقدر دیر اومدی
_ببخشید
#سناریو
https://wisgoon.com/gianluigi
درخواستیت
(ادمین استعدادی زیادی در غمگین نداره پس حرفاشون بعد از به هوش اومدن ا.ت و پیش خودشونه)
نامجون
با یه دسته گل که توش گل های مورده علاقته میاد پیشت و چون فرصت دیگه ای پیدا نمیکنه همونجا بهت اعتراف میکنه :)
جین
_ خانم کوچولو اون لبخند همیشگی چی؟
نمیدونم سوکجینا انگار دیگه نمیتونم بخندم
_میتونمدلیلی برای خندیدن تون باشم
یونگی
_میدونی....خوب درکت میکنم...منم همین وضیعت رو داشتم ولی تو دیگه زیاده روی کردی جوجه...پس
آروم دستت رو میبوسه
_ میتونم درخواست کنم بقیه عمرم رو پیشتون باشم تا مراقبتون باشم؟
هوسوک
با چشم های پف کرده میاد پیشت
_ببینم..چطور جرعت کردی همچین کاری کنی...یه پسری اینجاست که نقس تو به نفسش وصله
اجازه حرف زدن بهش رو نمیدی و بغلش میکنی:)
جیمین
مرخص شده بودی و تو خونت بودی که درو زدن که با موچین کوچولوت برخود میکنی
محکم بغلش میکنی
جمینااااا
محکم فشارت میده
_نمیگی یکی از نگرانی دقمیکنه؟
تهیونگ
به رستوران دعوتت میکنه و به رمانتیک ترین طوری که میتونه ازت خواستگاری میکنه
جونگکوک
تا خبر رو میشنوه میاد یه بیمارستانی کل توش بستری بود
_ببینم بچه... من برای تو چیم؟ اگر یکم به...
بدون توجه به حرف هاش میری بغلش و سرا رو میزاری رو شونش
چرا اینقدر دیر اومدی
_ببخشید
#سناریو
https://wisgoon.com/gianluigi
درخواستیت
۸.۵k
۰۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.