رمان عاشقم باش 🙃🫀
part 75
صبح بیدار شدم رفتم تو اشپزخونه
مامان:سلام عصر به خیر
من:عصر؟
مامان:ساعت 4 و نیم بعدازظهرههههه
من:مامان بهم گیر نده دیگه
مامان:نکنه خونه خودتم همین ساعت بیدار میشی
من:نه باو دیشب خسته بودم اینطوری شد
مامان:خونه خودت ساعت چند بیدار میشی؟
من:11 یا 12
مامان:خب چرا شوهرت کردی میموندی ور دل من دیه واقعا اگه همین الان ارسلان بخواد طلاقت بده حق داره
من:مامانننننن
مامان:به خدا من خودم پسر داشتم نمیدادمش به یه دختری که تازه 12 ظهر پا میشه😐
من:عیشششش مامان اینقدر ازارم ندههههه
مامان:خب حالا بیا یه چیزی بخور
رفتم یه چیزی همینطوری از یخچال برداشتم خوردم و جمع کردم ایفونو زدن
مامانم برداشت
مامان جواب داد
و درو زد
من:کی بود مامان
مامان:ارسلان
من:خب چرا باز کردی من با این بشر قهرما
مامان:زر نزن بابا قهرم قهرم شوهرته
من:ماماننننن
مامان:درددددد
#رمان
#عشق
#دیانا
#دیانا_رحیمی
#ارسلان
#ارسلان_کاشی
#اکیپ_سلاطین
#اکیپ_نیکا
صبح بیدار شدم رفتم تو اشپزخونه
مامان:سلام عصر به خیر
من:عصر؟
مامان:ساعت 4 و نیم بعدازظهرههههه
من:مامان بهم گیر نده دیگه
مامان:نکنه خونه خودتم همین ساعت بیدار میشی
من:نه باو دیشب خسته بودم اینطوری شد
مامان:خونه خودت ساعت چند بیدار میشی؟
من:11 یا 12
مامان:خب چرا شوهرت کردی میموندی ور دل من دیه واقعا اگه همین الان ارسلان بخواد طلاقت بده حق داره
من:مامانننننن
مامان:به خدا من خودم پسر داشتم نمیدادمش به یه دختری که تازه 12 ظهر پا میشه😐
من:عیشششش مامان اینقدر ازارم ندههههه
مامان:خب حالا بیا یه چیزی بخور
رفتم یه چیزی همینطوری از یخچال برداشتم خوردم و جمع کردم ایفونو زدن
مامانم برداشت
مامان جواب داد
و درو زد
من:کی بود مامان
مامان:ارسلان
من:خب چرا باز کردی من با این بشر قهرما
مامان:زر نزن بابا قهرم قهرم شوهرته
من:ماماننننن
مامان:درددددد
#رمان
#عشق
#دیانا
#دیانا_رحیمی
#ارسلان
#ارسلان_کاشی
#اکیپ_سلاطین
#اکیپ_نیکا
۲۳.۴k
۰۹ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.