وقتی رل صمیمی ترین رفیقت بود...
•پارت ششم•
_ ازش جدا شدم
+ می دونم چه غلطی کردی
_ (لبخند)
_ اعتراف کن
+ چی رو
_ تو هم عاشقمی
بلاخره ی روز باید بهش اعتراف می کردم
ولی اون بهترین دوست من رو به گریه انداخت
حالا فقط خودم رو راحت می کنم
+ ا...
+ اره...
_ ها چی
+ مگه کری
_ می دونستم (داد)
+ هوی داد نزن برو خونت
_ نمی تونم
+ چرا
_ مادرم من رو با دمپایی بیرون کرد
+ به من چه
قیافه مظلوم ای به خودش گرفت
بعد چند ثانیه سکوت گفتم: اوففف باشه بمون
_ اخجون (داد)
+ داد نزن
_ باشه
(شب)
ویو کوک
...
_ ازش جدا شدم
+ می دونم چه غلطی کردی
_ (لبخند)
_ اعتراف کن
+ چی رو
_ تو هم عاشقمی
بلاخره ی روز باید بهش اعتراف می کردم
ولی اون بهترین دوست من رو به گریه انداخت
حالا فقط خودم رو راحت می کنم
+ ا...
+ اره...
_ ها چی
+ مگه کری
_ می دونستم (داد)
+ هوی داد نزن برو خونت
_ نمی تونم
+ چرا
_ مادرم من رو با دمپایی بیرون کرد
+ به من چه
قیافه مظلوم ای به خودش گرفت
بعد چند ثانیه سکوت گفتم: اوففف باشه بمون
_ اخجون (داد)
+ داد نزن
_ باشه
(شب)
ویو کوک
...
۸۵۴
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.