من اومدم با پارت جدید
عشق دختر باز من
پارت 24
ویو ات
یهو کوک دستشو حلقه کرد دور کمرم منو به خودش چسبوند، هر کاری میکردم نمیتونستم خودمو ازش جدا کنم.
ات: ولم کن.
کوک: نخیرم.
ات:.........
(اره بچه ها کوک ات رو میبوسه و نمیزار حرفشو ادامه بده)
ات بعد از چند ثانیه، با کوک همراه شد.
و بعد از چند دقیقه از هم جدا شدن.
ات: امممم.... باید بریم شب شد.
کوک: ارع(با نیشخند)
ویو ات
به فکر این بودم که من دارم دارم چیکار میکنم. که با حرف کوک به خودم اومدم.
کوک: ات، ات، هوی
ات؛:بلع
کوک: تو فکر چی بودی که صدامو نشنیدی.
ات: هیچی، حالا چی میخواستی بگی.
کوک: خواستم بگم امروز کادومو گرفتم.
ات: چه کادویی.
کوک: 3روز پیش تولدم بود حتی تبریکم نگفتی(با تکون دادن سرش)
ات: واقعا (با تعجب)
(نگا ما ارمیا حتی عکسشم استوری کردیم دنیارو بهم ریختیم ریدی)
کوک از ات جدا میشه و میره.
ات: کجااااا.
کوک: میخوام برم یه جایی.
ویو
ات داشتم بخاطر اینکه تبریک نگفتم با خودم کلنجار میرفتم که رسیدم خونه.
ات: اومدممممم کسی نیست.
دیدم کسی نیست، رفتم بالا دوش گرفتم و اومدم بیرون با حوله بودم رفتم پایین گوشیمو برداشتم زنگ زدم به یونسو.
مکالمه ات و مینسو
ات: الو کجایید شما.
یونسو: فرودگاه.
ات: وات؟ اونجا چیکار میکنید.
یونسو: کوک داره میره کجا.
ات: مسخرم نکن.
یونسو: جدیم
ات: یعنی چی وایسید الان میام(با داد)
ویو ات
با لرزش دستم یه تیشرت به تن کردم، و با شلوارک، دویدم.
رسیدم با دید زدن به دوروبرم بچه ها رو دیدم، وایسادن.
رفتم پیششون.
ات: کو کوک کجاسسس(با. بغض)
یونسو: اروم باش رفت.
ات: یعنی چی اروم باشم(با گریه)
......
پارت 24
ویو ات
یهو کوک دستشو حلقه کرد دور کمرم منو به خودش چسبوند، هر کاری میکردم نمیتونستم خودمو ازش جدا کنم.
ات: ولم کن.
کوک: نخیرم.
ات:.........
(اره بچه ها کوک ات رو میبوسه و نمیزار حرفشو ادامه بده)
ات بعد از چند ثانیه، با کوک همراه شد.
و بعد از چند دقیقه از هم جدا شدن.
ات: امممم.... باید بریم شب شد.
کوک: ارع(با نیشخند)
ویو ات
به فکر این بودم که من دارم دارم چیکار میکنم. که با حرف کوک به خودم اومدم.
کوک: ات، ات، هوی
ات؛:بلع
کوک: تو فکر چی بودی که صدامو نشنیدی.
ات: هیچی، حالا چی میخواستی بگی.
کوک: خواستم بگم امروز کادومو گرفتم.
ات: چه کادویی.
کوک: 3روز پیش تولدم بود حتی تبریکم نگفتی(با تکون دادن سرش)
ات: واقعا (با تعجب)
(نگا ما ارمیا حتی عکسشم استوری کردیم دنیارو بهم ریختیم ریدی)
کوک از ات جدا میشه و میره.
ات: کجااااا.
کوک: میخوام برم یه جایی.
ویو
ات داشتم بخاطر اینکه تبریک نگفتم با خودم کلنجار میرفتم که رسیدم خونه.
ات: اومدممممم کسی نیست.
دیدم کسی نیست، رفتم بالا دوش گرفتم و اومدم بیرون با حوله بودم رفتم پایین گوشیمو برداشتم زنگ زدم به یونسو.
مکالمه ات و مینسو
ات: الو کجایید شما.
یونسو: فرودگاه.
ات: وات؟ اونجا چیکار میکنید.
یونسو: کوک داره میره کجا.
ات: مسخرم نکن.
یونسو: جدیم
ات: یعنی چی وایسید الان میام(با داد)
ویو ات
با لرزش دستم یه تیشرت به تن کردم، و با شلوارک، دویدم.
رسیدم با دید زدن به دوروبرم بچه ها رو دیدم، وایسادن.
رفتم پیششون.
ات: کو کوک کجاسسس(با. بغض)
یونسو: اروم باش رفت.
ات: یعنی چی اروم باشم(با گریه)
......
۶.۸k
۱۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.