فیک مدرسه قلدر ها
پارت ۴
فیک مدرسه قلدرها
ویو ا٫ت
رسیدم به مدرسه همین که وارد شدیم همه نگاه ها برگشت که من یه جوری نگاره میکنن
انگار آدم ندیدن
مدرسه جدیدمون بزرگ تره قبلی یه
وارد مدرسه شدیم و رفیتم دفتر معلما
خودمون را معرفی کردیم
مارو راهنمایی کردن که بریم کلاس جدیدمون
رفیتم تو کلاس و دوباره نگاه ها رو روی خودم
حس کردم (عزیزم خوشگلی دردسر داره 👌😂) دو تا جا اون ته کلاس خالی بود ته کلاس همیشه بچه قلدر ها میشینن خوب منم از اون قلدر خوب هام 💅🤦♀
رفیتم نشستیم اونجا جای خوبی بود و میشود جایگاه معلم و تخته را دید
هنوز معلم نیومده بود دختر های کلاس اومدن
پیشم هنوز نشوده کلی دوست پیدا کردم
حرف زدیم تا معلم اومد
معلم اومد و گفت
معلم : امروز تو تا دانش آموز جدید دارم بیاین
و خودتون را معرفی کنید
رفیتم تو جایگاه
-( علامت ا٫ت) من ا٫ت هستم .
جنی اومد و خودش را معرفی کرد
رفیتم و نشستیم و صندلی معلم گفت کتاب
انگلیسی رو باز کنید
زنگ که خورد رفتیم تو سالن غذا خوری
دیدم یه ۴ تا پسر دارن یه پسر کوچولو را اذیت میکنن رفتم و گفتم : دارین چیکار میکنی؟
لایک با تشکر🌚🕸
فیک مدرسه قلدرها
ویو ا٫ت
رسیدم به مدرسه همین که وارد شدیم همه نگاه ها برگشت که من یه جوری نگاره میکنن
انگار آدم ندیدن
مدرسه جدیدمون بزرگ تره قبلی یه
وارد مدرسه شدیم و رفیتم دفتر معلما
خودمون را معرفی کردیم
مارو راهنمایی کردن که بریم کلاس جدیدمون
رفیتم تو کلاس و دوباره نگاه ها رو روی خودم
حس کردم (عزیزم خوشگلی دردسر داره 👌😂) دو تا جا اون ته کلاس خالی بود ته کلاس همیشه بچه قلدر ها میشینن خوب منم از اون قلدر خوب هام 💅🤦♀
رفیتم نشستیم اونجا جای خوبی بود و میشود جایگاه معلم و تخته را دید
هنوز معلم نیومده بود دختر های کلاس اومدن
پیشم هنوز نشوده کلی دوست پیدا کردم
حرف زدیم تا معلم اومد
معلم اومد و گفت
معلم : امروز تو تا دانش آموز جدید دارم بیاین
و خودتون را معرفی کنید
رفیتم تو جایگاه
-( علامت ا٫ت) من ا٫ت هستم .
جنی اومد و خودش را معرفی کرد
رفیتم و نشستیم و صندلی معلم گفت کتاب
انگلیسی رو باز کنید
زنگ که خورد رفتیم تو سالن غذا خوری
دیدم یه ۴ تا پسر دارن یه پسر کوچولو را اذیت میکنن رفتم و گفتم : دارین چیکار میکنی؟
لایک با تشکر🌚🕸
۶.۲k
۰۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.