trust me part. 28
بچه ها از این جا مال فلش بک پارت قبلیه
( ͡°³ ͡°)( ͡°³ ͡°)( ͡°³ ͡°)( ͡°³ ͡°)( ͡°³ ͡°)( ͡°³ ͡°)( ͡°³ ͡°)( ͡°³ ͡°)
کل اتاق رو گشتیم ولی هیچی نبود سمت کمدش که پر مشروب بود رفتمو کل کمد رو گشتم ولی چیزی نبود
دوبار به چوب پشتیه کمد زدم صداش صدای چوب پوک بود روی در کمد زدم ولی در این جوری نبود
+ فکر کنم یک چیزی پیدا کردم
یونگی و جیمین امدن سمتم
یونگی: چی؟
+ چوبه پوکه ممکنه دخلش یک چیزی باشه
جیمین منو کنار زدو کتشو در اورد و روی زمین انداخت و دکمه استیشن رو باز کرد
+ چی کار می کنی می خوای........
با مشتی که به کمد زد کمد زد و چوبش شکست حرفم نصفه موند تیکه چوبا رو کنار زد یک جعبه سیاه داخل چوب بود
جعبه رو از داخل کمد بیرون اورد
ته: بچه ها بدویین دارن درو باز می کنن
جیمین جعبه رو باز کرد و توش پاکت بود پاکتون برداشتو بازش کرد چند تا کاغذ بود
- هموناست
کاغذا رو گذاشت توی پوشه و تو دستش گرفته
- خب دیگه وقت رفتنه
همه سمت پنجره رفتیم ولی کلی نگهبان با تفنگ پایین بود
یونگی: وادفاکککک
+ چی کار کنیم
- به پسرا خبر بدین بگید بیان کمک
یونگی گوشی برداشت به نامجون زنگ زد
یونگی: بر دار بر دار . برنمیداره
- به هوسوک زنگ بزن اونا با بقیه بیرونن
یونگی با هوسوک زنگ زد و بهش خبر داد که گیر افتادن
بعد چند دقیقه با صدای شلیک فهمیدم که هوسوک با چند نفر امدن
مرد: این درو باز کن پارک به نفع خودته که بازش کنی
- تو هم به نفعته به زیر دستات بگو برن تا پسرتو نکشتم
مرد: چه گوهی میخوای بخوری عوضی
- من همیشه هر چیز رو یک بار تکرار می کنم
مرد: اشغال
- خب چی کار می کنی پسرتو بکشم یا می گی؟
مرد: ......
- باش پس خودت خواست می کشمش
ادامه پست بعدی💙
( ͡°³ ͡°)( ͡°³ ͡°)( ͡°³ ͡°)( ͡°³ ͡°)( ͡°³ ͡°)( ͡°³ ͡°)( ͡°³ ͡°)( ͡°³ ͡°)
کل اتاق رو گشتیم ولی هیچی نبود سمت کمدش که پر مشروب بود رفتمو کل کمد رو گشتم ولی چیزی نبود
دوبار به چوب پشتیه کمد زدم صداش صدای چوب پوک بود روی در کمد زدم ولی در این جوری نبود
+ فکر کنم یک چیزی پیدا کردم
یونگی و جیمین امدن سمتم
یونگی: چی؟
+ چوبه پوکه ممکنه دخلش یک چیزی باشه
جیمین منو کنار زدو کتشو در اورد و روی زمین انداخت و دکمه استیشن رو باز کرد
+ چی کار می کنی می خوای........
با مشتی که به کمد زد کمد زد و چوبش شکست حرفم نصفه موند تیکه چوبا رو کنار زد یک جعبه سیاه داخل چوب بود
جعبه رو از داخل کمد بیرون اورد
ته: بچه ها بدویین دارن درو باز می کنن
جیمین جعبه رو باز کرد و توش پاکت بود پاکتون برداشتو بازش کرد چند تا کاغذ بود
- هموناست
کاغذا رو گذاشت توی پوشه و تو دستش گرفته
- خب دیگه وقت رفتنه
همه سمت پنجره رفتیم ولی کلی نگهبان با تفنگ پایین بود
یونگی: وادفاکککک
+ چی کار کنیم
- به پسرا خبر بدین بگید بیان کمک
یونگی گوشی برداشت به نامجون زنگ زد
یونگی: بر دار بر دار . برنمیداره
- به هوسوک زنگ بزن اونا با بقیه بیرونن
یونگی با هوسوک زنگ زد و بهش خبر داد که گیر افتادن
بعد چند دقیقه با صدای شلیک فهمیدم که هوسوک با چند نفر امدن
مرد: این درو باز کن پارک به نفع خودته که بازش کنی
- تو هم به نفعته به زیر دستات بگو برن تا پسرتو نکشتم
مرد: چه گوهی میخوای بخوری عوضی
- من همیشه هر چیز رو یک بار تکرار می کنم
مرد: اشغال
- خب چی کار می کنی پسرتو بکشم یا می گی؟
مرد: ......
- باش پس خودت خواست می کشمش
ادامه پست بعدی💙
۱۵.۹k
۲۱ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.