👑💜
{رویای شیرین من}
پارت : 13
👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑
ویو راوی :
بعد کلی داد و هوار پی دی نیم جین افتخار داد و چشماشو باز کرد که اعضا کلی بغلش کردن و راه افتادن تا از هواپیما جا نمونن ...
بعد از 1 ساعت تهیونگ گفت :
- هیونگ چرا وقتی خوردی بهم غش کردی؟
جین :
- بابا داشتم خیر سرم پنجره تمیز می کردم که یهو خوردم بهت و فکر کردم جنه از ترس غشیدم
- بله صحیح
شوگا :
- ای بابا از ساعت 5 صبحه بیداریم الان هم ساعت 7 شده چرا خفه خون نمی گیرین ، می خوام بکپم
نامجون :
- ساکت آبرومون رفت
بعد چند ساعت بالاخره رسیدن لسآنجلس
نامجون :
- خب چی کار کنیم؟
پی دی نیم :
- یه ون قراره بیاد دنبالمون
شوگا :
- اوکی
همون موقع یه لیموزین مشکی جلوشون پارک شد ، شیشه راننده پایین رفت و گفت :
- ببینم شما همون گروه موسیقی BTS هستید؟
پی دی نیم هنگ گفت :
- بله
- خب پس سوار شید
- ببخشید فکر کنم اشتباهی پیش اومده
- چه اشتباهی؟
- آخه قرار بود با ون بیان دنبالمون
- شما فکر می کنید خانم ارباب ما شما رو با ون میاره تا عمارت؟ سوار شید بی چون و چرا
یکی از بادیگارد ها از ماشین پیاده شد و در و براشون باز کرد و پسرا یکی یکی رفتن داخل ، آخرین نفر پی دی نیم بود که سوار می شد .
کوک به پی دی نیم زل زد و گفت :
- فکر کنم من اشتباهی شنیدم ون
تهیونگ :
- آره منم اشتباهی شنیدم
پی دی نیم معذب گفت :
- خب چی کار کنم اینجوری گفتن
شوگا درحالی که یه آبجو بر می داشت می گفت :
- ول کن داداش بیا حال کن
نامجون :
- اونو از کجا آوردی؟
شوگا پوفی کشید و گفت :
- از سر قبرم آوردم به دور و برت نگاه کن می فهمی
نامجون تازه متوحه میزی شد که روی تعدادی لیوان به همراه آبجو و ش.ر.ا.ب بود شد
راننده ماشین با صدای بمش گفت :
- من مکس هستم و ایشونم ریچارد هستن ، از آشنایی باهاتون خوشبختم و اینکه تا می تونید از خودتون پذیرایی کنید راه طولانیه
جین :
- چشم
تقریبا 1 ساعتی میشد که توی راه بودن ، که به یه ورودی رسیدن یه کنار دروازه مجسمه دو تا شیر سفید دیده میشد ، مکس ماشین رو برد پارکینگ و پارک کرد و اعضا پیاده شدن .
شوگا که محو دیدن اون عمارت بود گفت :
- یکی بزنه تو گوشم بفهمم خوابم یا بیدار
جونگ کوک نیشگون محکمی از بازوش گرفت که چیزی جز داد و هوار کردن یونگی نداشت :
- گفتم بزنی تو گوشم نه اینکه نیشگونم بگیری پسره دماغ موزی
داشتن واسه خودشون می گشتند که ...
لورن :
- ببینم این صدای در نیست؟
فلیکس :
- آره ، برو ببین کیه برام خبر بیار ، منم میرم یه دوش بگیرم امروز خیلی کسل شدم
لورن رفت بیرون و 7 تا آدم هنگ کرده رو دید که دارن به اطرافشون نگاه می کنن ، با خودش گفت :
- اینا کین؟ اگر کسی قرار بود بیان من اطلاع داشتم، نکنه دزدن؟
رفت جلو و گفت :
- خب دیدن بسه بفرمایید برین ( انگلیسی )
شوگا :
- اوکی
تا خواست بره داخل جلوی شوگا رو گرفت :
- ام فکر کنم اشتباه متوجه شدید بیرون
نامجون :
- ما رو دعوت کردن بیایم اینجا
- اگر کسی قرار بود بیاد من اطلاع داشتم بیرون
مکس :
- هی لورن من اینا رو آوردم حق نداری تایین تکلیف کنی
لورن دندون هاشو رو هم سایید و گفت :
- شما ارباب منی؟
ریچارد :
- نه ولی خانم ارباب که هس اون گفته اینا رو بیاریم
لورن پوزخند موزیانه ای زد و شروع کرد به خندیدن :
- اگر کسی قرار بود بیاد من خبر داشتم
تهیونگ که عصبی شده بود گفت :
- ما مهمون هستیم لطفا برین کنار
- تو حتی بلد نیستی درست انگلیسی حرف بزنی بعد به من میگی برو کنار؟
جیمین حرصی گفت :
- با زبون خوش برو کنار
لورن یقه جیمین رو گرفت و گفت :
- تو چی میگی بابا باقالی
صدای داد بلند و سنگینی اومد که لورن و مکس و ریچارد رو به شدت ترسوند :
- اونجا چه خبره ؟
👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑
پارت : 13
👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑
ویو راوی :
بعد کلی داد و هوار پی دی نیم جین افتخار داد و چشماشو باز کرد که اعضا کلی بغلش کردن و راه افتادن تا از هواپیما جا نمونن ...
بعد از 1 ساعت تهیونگ گفت :
- هیونگ چرا وقتی خوردی بهم غش کردی؟
جین :
- بابا داشتم خیر سرم پنجره تمیز می کردم که یهو خوردم بهت و فکر کردم جنه از ترس غشیدم
- بله صحیح
شوگا :
- ای بابا از ساعت 5 صبحه بیداریم الان هم ساعت 7 شده چرا خفه خون نمی گیرین ، می خوام بکپم
نامجون :
- ساکت آبرومون رفت
بعد چند ساعت بالاخره رسیدن لسآنجلس
نامجون :
- خب چی کار کنیم؟
پی دی نیم :
- یه ون قراره بیاد دنبالمون
شوگا :
- اوکی
همون موقع یه لیموزین مشکی جلوشون پارک شد ، شیشه راننده پایین رفت و گفت :
- ببینم شما همون گروه موسیقی BTS هستید؟
پی دی نیم هنگ گفت :
- بله
- خب پس سوار شید
- ببخشید فکر کنم اشتباهی پیش اومده
- چه اشتباهی؟
- آخه قرار بود با ون بیان دنبالمون
- شما فکر می کنید خانم ارباب ما شما رو با ون میاره تا عمارت؟ سوار شید بی چون و چرا
یکی از بادیگارد ها از ماشین پیاده شد و در و براشون باز کرد و پسرا یکی یکی رفتن داخل ، آخرین نفر پی دی نیم بود که سوار می شد .
کوک به پی دی نیم زل زد و گفت :
- فکر کنم من اشتباهی شنیدم ون
تهیونگ :
- آره منم اشتباهی شنیدم
پی دی نیم معذب گفت :
- خب چی کار کنم اینجوری گفتن
شوگا درحالی که یه آبجو بر می داشت می گفت :
- ول کن داداش بیا حال کن
نامجون :
- اونو از کجا آوردی؟
شوگا پوفی کشید و گفت :
- از سر قبرم آوردم به دور و برت نگاه کن می فهمی
نامجون تازه متوحه میزی شد که روی تعدادی لیوان به همراه آبجو و ش.ر.ا.ب بود شد
راننده ماشین با صدای بمش گفت :
- من مکس هستم و ایشونم ریچارد هستن ، از آشنایی باهاتون خوشبختم و اینکه تا می تونید از خودتون پذیرایی کنید راه طولانیه
جین :
- چشم
تقریبا 1 ساعتی میشد که توی راه بودن ، که به یه ورودی رسیدن یه کنار دروازه مجسمه دو تا شیر سفید دیده میشد ، مکس ماشین رو برد پارکینگ و پارک کرد و اعضا پیاده شدن .
شوگا که محو دیدن اون عمارت بود گفت :
- یکی بزنه تو گوشم بفهمم خوابم یا بیدار
جونگ کوک نیشگون محکمی از بازوش گرفت که چیزی جز داد و هوار کردن یونگی نداشت :
- گفتم بزنی تو گوشم نه اینکه نیشگونم بگیری پسره دماغ موزی
داشتن واسه خودشون می گشتند که ...
لورن :
- ببینم این صدای در نیست؟
فلیکس :
- آره ، برو ببین کیه برام خبر بیار ، منم میرم یه دوش بگیرم امروز خیلی کسل شدم
لورن رفت بیرون و 7 تا آدم هنگ کرده رو دید که دارن به اطرافشون نگاه می کنن ، با خودش گفت :
- اینا کین؟ اگر کسی قرار بود بیان من اطلاع داشتم، نکنه دزدن؟
رفت جلو و گفت :
- خب دیدن بسه بفرمایید برین ( انگلیسی )
شوگا :
- اوکی
تا خواست بره داخل جلوی شوگا رو گرفت :
- ام فکر کنم اشتباه متوجه شدید بیرون
نامجون :
- ما رو دعوت کردن بیایم اینجا
- اگر کسی قرار بود بیاد من اطلاع داشتم بیرون
مکس :
- هی لورن من اینا رو آوردم حق نداری تایین تکلیف کنی
لورن دندون هاشو رو هم سایید و گفت :
- شما ارباب منی؟
ریچارد :
- نه ولی خانم ارباب که هس اون گفته اینا رو بیاریم
لورن پوزخند موزیانه ای زد و شروع کرد به خندیدن :
- اگر کسی قرار بود بیاد من خبر داشتم
تهیونگ که عصبی شده بود گفت :
- ما مهمون هستیم لطفا برین کنار
- تو حتی بلد نیستی درست انگلیسی حرف بزنی بعد به من میگی برو کنار؟
جیمین حرصی گفت :
- با زبون خوش برو کنار
لورن یقه جیمین رو گرفت و گفت :
- تو چی میگی بابا باقالی
صدای داد بلند و سنگینی اومد که لورن و مکس و ریچارد رو به شدت ترسوند :
- اونجا چه خبره ؟
👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑
۶.۸k
۰۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.