خوشبختی پارت ۴
می سو : یوجین داشت زنگ می زد به بک هیون گفتم یه لحضه این تماسو باید جواب بدم تماسو اوکی کردم گفتم
سلام
یوجین :گفت سلام می سو خوبی میخواستم ازت بپرسم کسی به اسم چا وواین توی بخش شما هست
می سو :اره چطور اتفاقی افتاده
یوجین :اره امروز یکیو دستگیر کردیم می گفت بهش یه جور قرص های فروخته نمیدونم برای قرص هست یانه ولی مجرم یکیو گاز گرفته حواستو جمع کن ممکنه خطر ناک باشه برو ازش بپرس قرص برای چیه
می سو :باشه العان یه نگاهی بهش میندازم
یوجین :مراقب باش یکیو با خودت ببر
می سو :باشه بهت خبر میدم تماسو قطع کردم به بک هیون گفتم من العان میام پاشدم وسمت اتاق اموزش رفتم خواستم درو باز کنم از شیشه در دیدم چا وواین ویه سرباز دیگه روی همن فکر کردم دارن همو میبوسن که بک هیون از پشت سرم گفت اتفاقی افتاده بهش نگاه کردم وبه اتاق اشاره کردم اومد جلو ونگاهی انداخت وگفت دارن چه غلتی میکنن گفتم نمیدونم بک هیون رفت درو باز کرد وگفت دارین چیکار میکنین که توجوهی نکردن دوباره صدا شون زد بازهم تکون نخوردن که خواستم برم جلو که دیدم چع وواین برگشت چشماش سفید شده بودن وصورتش خونی بود سریع اصلحه مو در اوردم گرفتم سمتش دوید سمتم که به پاش شلیک کردم افتاد ولی دوباره پا شد دوباره شلیک کردم ولی انگار دردو حس نمیکرد اومد و خواست گازم بگیره که بک هیون از عقب با یه صندلی زد سرش افتاد دوباره پاشد ودستمو چنگ انداخت دستم زخمی شد سریع به بک هیون گفتم برو نیروی کمکی بیار تا اون موقع جلو شو میگیرم بک هیون رفت من سریع یونیفرمم را به سرش بستم تا جاییو نبینه که نیرویی کمکی اومدن وبردنش چندقیقه نگذشته بود که یوجین زنگ زد جواب دادم
می سو :بله
یوجین :چی شد رفتی
می سو اره ولی انگار دیونه شده بود یکو گاز گرفته بود که رفتم منم میخواست گاز بگیره نتونست دستمو زخمی کرده 😥
یوجین خوبی میخوای بیام بریم دکتر خیلی زخمی شدی
می سو یوجین داشت همینجوری حرف میزد که دیدم یه اقای داره میاد سمتم وقتی بهم رسید گفت شما کیم می سو هستید باید همراه ما بیاید تا ازتون تست یگیریم به یوجین گفتم بهت زنگ میزنم گوشیو قطع کردم گفتم تست چی من کرونا ندارم اقا گفت نه شما دستتون اسیب دیده شاید به مریضی افسر چا مبتلا شده باشید (منظورش چا وواین ) گوشی از دستم افتاد دو نفر که لباس های سفید تنشوت بود منو همراه خودشون بردن ( مردی که سمت می سو امده بود گوشی می سو رو از زمین برداشت و دید دارن بهش زنگ میزنن جواب داد گفت بله
یوجین گفت شما کی هستین گوشی می سو دست شما چیکار میکنه اقای گفت من مدیر ستاد مبارزه با بحران هستم اسمم چو هیون ته
یوجین گفت خوشبختم من کاپیتان بخش جرایم خوشنت امیز هستم اسمم لی یوجین می سو را کجا بردید من هم یه نفر امروز دست گیر کردم اون هم اینجوری بود
(برای راحت
خوندن فامیلی های شخصیت ها رو برمیدارم😉)
هیون ته : ادرسو برات میفرستم وقتی رسیدی به نگهیان ها بگو من خواستمت
یوجین سریع خودمو میرسونم
سلام
یوجین :گفت سلام می سو خوبی میخواستم ازت بپرسم کسی به اسم چا وواین توی بخش شما هست
می سو :اره چطور اتفاقی افتاده
یوجین :اره امروز یکیو دستگیر کردیم می گفت بهش یه جور قرص های فروخته نمیدونم برای قرص هست یانه ولی مجرم یکیو گاز گرفته حواستو جمع کن ممکنه خطر ناک باشه برو ازش بپرس قرص برای چیه
می سو :باشه العان یه نگاهی بهش میندازم
یوجین :مراقب باش یکیو با خودت ببر
می سو :باشه بهت خبر میدم تماسو قطع کردم به بک هیون گفتم من العان میام پاشدم وسمت اتاق اموزش رفتم خواستم درو باز کنم از شیشه در دیدم چا وواین ویه سرباز دیگه روی همن فکر کردم دارن همو میبوسن که بک هیون از پشت سرم گفت اتفاقی افتاده بهش نگاه کردم وبه اتاق اشاره کردم اومد جلو ونگاهی انداخت وگفت دارن چه غلتی میکنن گفتم نمیدونم بک هیون رفت درو باز کرد وگفت دارین چیکار میکنین که توجوهی نکردن دوباره صدا شون زد بازهم تکون نخوردن که خواستم برم جلو که دیدم چع وواین برگشت چشماش سفید شده بودن وصورتش خونی بود سریع اصلحه مو در اوردم گرفتم سمتش دوید سمتم که به پاش شلیک کردم افتاد ولی دوباره پا شد دوباره شلیک کردم ولی انگار دردو حس نمیکرد اومد و خواست گازم بگیره که بک هیون از عقب با یه صندلی زد سرش افتاد دوباره پاشد ودستمو چنگ انداخت دستم زخمی شد سریع به بک هیون گفتم برو نیروی کمکی بیار تا اون موقع جلو شو میگیرم بک هیون رفت من سریع یونیفرمم را به سرش بستم تا جاییو نبینه که نیرویی کمکی اومدن وبردنش چندقیقه نگذشته بود که یوجین زنگ زد جواب دادم
می سو :بله
یوجین :چی شد رفتی
می سو اره ولی انگار دیونه شده بود یکو گاز گرفته بود که رفتم منم میخواست گاز بگیره نتونست دستمو زخمی کرده 😥
یوجین خوبی میخوای بیام بریم دکتر خیلی زخمی شدی
می سو یوجین داشت همینجوری حرف میزد که دیدم یه اقای داره میاد سمتم وقتی بهم رسید گفت شما کیم می سو هستید باید همراه ما بیاید تا ازتون تست یگیریم به یوجین گفتم بهت زنگ میزنم گوشیو قطع کردم گفتم تست چی من کرونا ندارم اقا گفت نه شما دستتون اسیب دیده شاید به مریضی افسر چا مبتلا شده باشید (منظورش چا وواین ) گوشی از دستم افتاد دو نفر که لباس های سفید تنشوت بود منو همراه خودشون بردن ( مردی که سمت می سو امده بود گوشی می سو رو از زمین برداشت و دید دارن بهش زنگ میزنن جواب داد گفت بله
یوجین گفت شما کی هستین گوشی می سو دست شما چیکار میکنه اقای گفت من مدیر ستاد مبارزه با بحران هستم اسمم چو هیون ته
یوجین گفت خوشبختم من کاپیتان بخش جرایم خوشنت امیز هستم اسمم لی یوجین می سو را کجا بردید من هم یه نفر امروز دست گیر کردم اون هم اینجوری بود
(برای راحت
خوندن فامیلی های شخصیت ها رو برمیدارم😉)
هیون ته : ادرسو برات میفرستم وقتی رسیدی به نگهیان ها بگو من خواستمت
یوجین سریع خودمو میرسونم
۷.۰k
۲۴ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.