𝑺𝒆𝒂𝒔𝒐𝒏²𝑷𝒂𝒓𝒕³³
عشق زیبا ( 𝚜𝚌𝚑𝚘𝚗𝚎 𝙻𝚒𝚎𝚋𝚎)𝑺𝒆𝒂𝒔𝒐𝒏²𝑷𝒂𝒓𝒕³³
خوردم به جیمین +آخ _ امشب میخوام برم دیدن پدر و مادرم و اینکه همکاراشونم هستن تو همباید بیای به عنواندوست دخترم + اگر بگم نه چیکارم میکنی _ تنبیهت میکنم + عوض نشدی _ به سون جو میگم برات لباس امشب رو آماده کنه و اینکه ساعت ۶ تو سالن انتظار منتظرتم + وایسا جرا میا رو نمیبری .... جواب نمیده جرا این من نمیخوام برم واخ ساعت ۳ بود رفتم حموم بعد ۳۰ دقیقه اومدم بیرون $ ا/ت کارت تموم شد + اععع اونی شمایین ارع بزارید لباسم رو بموسم و موهامو خشک کنم $ باشه بیا اتاق مهمان اونجاست وسایلت + اونی میگن میشا نرم $ دخترم نگراننباش هیج اتفاقی نمی افته + باشه . از اتاق رفت بیرون هیع کلا خدا بدبخت منو ساخته موهامو خشک کردم رفتم جایی که اونی گفت واو این اتاق مهمان هس جرا اصلا اینحا رو ندیده بودم اونی لباسم رو پوشید یه حوری بود دلمنمیخواست بپوشمش ولی مجبور بودم + آنی میگم وی این لباسم انتخاب کرده $ ارباب + آها مبگمکم آرایش بکن $ باشه دخترم کارام تموم شد کفش رو پوشیدم ( میزارم عکسشو * وایی ساعت شش و سه دقیقه هست جیمین پاره م میکنه دوان دوان ( رفتم سر کوچه😂💔 ) دوان دوان از پله میرفتم پایین که نزدیک بخورم زمین جینبن گرفتم + ممنون _ سه دقیقه دیر کردی + چقدر ساعت برات مهمه _ بریم . سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم ( خیلی دوست دارم الان باهات باشم یجا بهت بگم دوست دارم تو هم بگی بجا💔😂 عکس لباس جیین و ماشینش رو میزارم ) رسیدیم واو چه جایی جیمین نگام میکرد گفت : _ اینجا که میریم حق نداری ازم دور شی این کت هم بنداز رو شونت + میخواست لباس درست و حسابی انتخاب کنی _ به تو مربوط نیست از ماشین پیاده شد و در یما منو باز کرد از ماشین پیاده شدم دستم رو دور دستش حلقه کردم + میشه اینکارو نکنم _ نه باید انجامش بدی ها یه کلمه حرفم نمیزنی مامانم خیلی سوال میپرسه مواظب باش + باشههه اکر مجبور نبودم نمیومدم......
۳۰لایک و ۲۰۰ کامنت
خوردم به جیمین +آخ _ امشب میخوام برم دیدن پدر و مادرم و اینکه همکاراشونم هستن تو همباید بیای به عنواندوست دخترم + اگر بگم نه چیکارم میکنی _ تنبیهت میکنم + عوض نشدی _ به سون جو میگم برات لباس امشب رو آماده کنه و اینکه ساعت ۶ تو سالن انتظار منتظرتم + وایسا جرا میا رو نمیبری .... جواب نمیده جرا این من نمیخوام برم واخ ساعت ۳ بود رفتم حموم بعد ۳۰ دقیقه اومدم بیرون $ ا/ت کارت تموم شد + اععع اونی شمایین ارع بزارید لباسم رو بموسم و موهامو خشک کنم $ باشه بیا اتاق مهمان اونجاست وسایلت + اونی میگن میشا نرم $ دخترم نگراننباش هیج اتفاقی نمی افته + باشه . از اتاق رفت بیرون هیع کلا خدا بدبخت منو ساخته موهامو خشک کردم رفتم جایی که اونی گفت واو این اتاق مهمان هس جرا اصلا اینحا رو ندیده بودم اونی لباسم رو پوشید یه حوری بود دلمنمیخواست بپوشمش ولی مجبور بودم + آنی میگم وی این لباسم انتخاب کرده $ ارباب + آها مبگمکم آرایش بکن $ باشه دخترم کارام تموم شد کفش رو پوشیدم ( میزارم عکسشو * وایی ساعت شش و سه دقیقه هست جیمین پاره م میکنه دوان دوان ( رفتم سر کوچه😂💔 ) دوان دوان از پله میرفتم پایین که نزدیک بخورم زمین جینبن گرفتم + ممنون _ سه دقیقه دیر کردی + چقدر ساعت برات مهمه _ بریم . سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم ( خیلی دوست دارم الان باهات باشم یجا بهت بگم دوست دارم تو هم بگی بجا💔😂 عکس لباس جیین و ماشینش رو میزارم ) رسیدیم واو چه جایی جیمین نگام میکرد گفت : _ اینجا که میریم حق نداری ازم دور شی این کت هم بنداز رو شونت + میخواست لباس درست و حسابی انتخاب کنی _ به تو مربوط نیست از ماشین پیاده شد و در یما منو باز کرد از ماشین پیاده شدم دستم رو دور دستش حلقه کردم + میشه اینکارو نکنم _ نه باید انجامش بدی ها یه کلمه حرفم نمیزنی مامانم خیلی سوال میپرسه مواظب باش + باشههه اکر مجبور نبودم نمیومدم......
۳۰لایک و ۲۰۰ کامنت
۲۳.۸k
۰۲ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.