مافیا گرل وحشی🖤
مافیا گرل وحشی🖤
ا/ت: سی چهارتا یار گرفتیم نوزده تا پسز بقیه همه دختر چون اون گروه پونزده تایی خیلی کمکمون کرد سوار هواپیما شدیم و رفتیم کره توی راه جئون پیش من نشست
کوک: به سلام خانم ماه
اا سلام برفی
کوک: هوم(نشست روی صندلی) میدونی چیه(برگه روگرفت جلوی ا/ت) حتی خود هواپیمایی هاهم میدونن دوتا رئیس بغلهم میشینن
واح واح نکشیمون رئیس😂🤲📿
کوک: پوزحند زد خوب حالا که داریم میریم باید ی چند وقت مخفی باشیم
اره جنیبهمزنگ زد توی پایگاه بودیم گف تازه رسیدیم کره از یک ساعت دیگه کار رو شروع میکنیم
کوک: خوبه سریع دست به کار شدن
اا برفی ایران
کوک: کو؟
بابا سه ساعت توی راهیم پس الان باید ایران باشیم راستش بزرگترین بنا ها و بزرگترین تاریخ رو داره
کوک: چقدر راحبش تحقیق کردی
یه مافیا باید از همه جا خبر داشته باشن راستش توی فامیل ی ایرانی داریم شوهر دختر عموم اوردش ایران حداقل از شر مرد سالاری خلاص شد
کوک: تو خانواده مادری نداری؟؟
نه ی دایی داشتم ک اونم ایران هست
کوک: خانوادت ایران رو کلا دوس دارن
هووو ی جوریمیگی دوس دارن انگار اینجا خونه دارن
کوک: یکی از خیابون های کره به اسم پاییتخت ایران هست خیابون تهران همون که اونشب از فاضلاب در اومدیم
ااا چه باحال نمیدونستم
خلبان: خانم ا/ت میشه به بخش فرمان داری بیاید؟؟
هوم منو کار دارن بشین بیام
بله اتفاقی افتاده؟؟
خلبان: توی هندوستان هوا به شدت بارونی و افتضاح هست اگه میشه توی ایران فرود بیایم تا هواش صاف بشه
اره اجازه میدن باشه
از اتاق اومدم بیرون چند سال پیش ک توی ایران مردم خیزش بر میدارن باعث آزادیش شد مردمش اون سال خیلی تلاش کردن توی اخبار مجله روزنامه همه چینوشته شده بود حتی توی کتابهاشون هم بود همه چیشون عوض شد کلا
کوک: چی شد؟؟
هیچیمجبوریم ایران فرود بیایم(داد زد ک همه بشنون)
کوک: اوه پس بریم پیش داییت
اگه داییم بفهمه مافیا شدم پارم میکنه😂
کوک: پس غلط کردم ولش کن
پارت سی چهارم🖤👸🏻
ا/ت: سی چهارتا یار گرفتیم نوزده تا پسز بقیه همه دختر چون اون گروه پونزده تایی خیلی کمکمون کرد سوار هواپیما شدیم و رفتیم کره توی راه جئون پیش من نشست
کوک: به سلام خانم ماه
اا سلام برفی
کوک: هوم(نشست روی صندلی) میدونی چیه(برگه روگرفت جلوی ا/ت) حتی خود هواپیمایی هاهم میدونن دوتا رئیس بغلهم میشینن
واح واح نکشیمون رئیس😂🤲📿
کوک: پوزحند زد خوب حالا که داریم میریم باید ی چند وقت مخفی باشیم
اره جنیبهمزنگ زد توی پایگاه بودیم گف تازه رسیدیم کره از یک ساعت دیگه کار رو شروع میکنیم
کوک: خوبه سریع دست به کار شدن
اا برفی ایران
کوک: کو؟
بابا سه ساعت توی راهیم پس الان باید ایران باشیم راستش بزرگترین بنا ها و بزرگترین تاریخ رو داره
کوک: چقدر راحبش تحقیق کردی
یه مافیا باید از همه جا خبر داشته باشن راستش توی فامیل ی ایرانی داریم شوهر دختر عموم اوردش ایران حداقل از شر مرد سالاری خلاص شد
کوک: تو خانواده مادری نداری؟؟
نه ی دایی داشتم ک اونم ایران هست
کوک: خانوادت ایران رو کلا دوس دارن
هووو ی جوریمیگی دوس دارن انگار اینجا خونه دارن
کوک: یکی از خیابون های کره به اسم پاییتخت ایران هست خیابون تهران همون که اونشب از فاضلاب در اومدیم
ااا چه باحال نمیدونستم
خلبان: خانم ا/ت میشه به بخش فرمان داری بیاید؟؟
هوم منو کار دارن بشین بیام
بله اتفاقی افتاده؟؟
خلبان: توی هندوستان هوا به شدت بارونی و افتضاح هست اگه میشه توی ایران فرود بیایم تا هواش صاف بشه
اره اجازه میدن باشه
از اتاق اومدم بیرون چند سال پیش ک توی ایران مردم خیزش بر میدارن باعث آزادیش شد مردمش اون سال خیلی تلاش کردن توی اخبار مجله روزنامه همه چینوشته شده بود حتی توی کتابهاشون هم بود همه چیشون عوض شد کلا
کوک: چی شد؟؟
هیچیمجبوریم ایران فرود بیایم(داد زد ک همه بشنون)
کوک: اوه پس بریم پیش داییت
اگه داییم بفهمه مافیا شدم پارم میکنه😂
کوک: پس غلط کردم ولش کن
پارت سی چهارم🖤👸🏻
۱۳.۴k
۲۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.