فیک کوک پارت ¹⁴ ♡نفرت تا عشق♡
آنچه گذشت:
که کوک گفت
کوک: عشقم بلند شو بریم سکسی من
.............................................................................
میا: هی اینطوری میگی احساس بدی پیدا میکنم
کوک: باشه هر جور راحتی
کوک: خوب چیکار میکنی امروز؟
میا: امم من قراره رفیقم رو ببینم
کوک: منم باهاتون بیام
کوک: البته خوب میفهمم شاید حسودی کنی بهشون نگاه کنم؟
میا: نه اشتباه میکنی
کوک: دورغ میگی😏
میا: اصلا اونجوری نیست که فکر میکنی بخدا😅
کوک: باشه نمیام
میا: اونا پسرن
همین رو که گفتم خشک شد
میا: چی شد
کوک: تو نمیری
میا: اونا دوستامن اینا فرق دارن
کوک: پس منم میام
میا: نههههه اصلاااا
کوک: چرا نباید بیام اگه دورغ نمیگی دوستاتن؟
میا: اخه اونا نمیدونن مم دوست پسر دارم
کوک: چرا نبایدددد بدونن
میا: خجالت میکشم خوب
کوک: باشه میتونی بری
میا: واقعا
(از زبان کوک)
اشکال نداره بدونه اینکه بفهمه باهاش میرم😈
(از زبان میا)
باشه پس بزن بریم خونه دختر عمم
رفتیم و رسیدیم
کوک: دلم برات تنگ میشه
میا: میبینمت بعدا
کوک: یادگاری ایکاش بهم بدی
رفتم جلو و گردنش رو گاز گرفتم
کوک: انگار پشه خورده چرا انقدر کوچولو
میا: بیشتر انتظارم نداشته باش بش
کوک: ولی منــــــ
وایی لباسم رو یکم کشید پایین و روی م* م* ام رو مکید گفتم
میا: ولی مال تو درد داشت
کوک: حاضری در هامو تحمل کنی
میا: تا تهش هستم
کوک: خوب پس الان مرخصی
میا: باشه پس خدافیظ
کوک: فعلا
رفتم تو و دیدم کسی نیست و بعد صدای اه ناله س*سی میمومد ولش کردم رفتم خوابیدم تا ساعت سه اوفف بیدار شدم پشمامممممم فقط نیم ساعت وقت دارم برسم وگرنه هه سوجون ناراحت میشه بدو بدو یه لباس نیم تنه مشکی و یه دامن سفید پوشیدم و اسنپ گرفتم و رفتم به کافه هوففف خداروشکر نرسیده نشستم و یه کیک سفارش دادم گرسنه بودم
(از زبان کوک)
تیهونگ هم باهام بود یه کیک سفارش داد خوب کیک شکلاتی بنویس تیهونگ زودددد باششش
ته ته: بابا حسود حسودییی بدبخت
کوک: الان اصلا بهت اهمیت نمیدم
ته ته: عه کوک منو نگاه
کوک: هننن؟
ته ته: اون سه نفر کین بالا سر میا
کوک: چی سه تا خر
ته ته: احمق نگاه
نگاه کردم دیدم سههههه تااااا پسرررر پیشش میا نشستن خاستممم برممم تههههه تههه نذاشتتتتت
(از زبان میا)
دیدم سه تا پسر امدن بالای سرم گفتن
اولی: هی چه دختری شماره بدم پاره کنی
دومی: اوففف بدنو ببین
سومی: بیا بریم خونه خالی سراغ دارم
خاستم بلند شم برم که یکی گفت
هه سوجون: چه گوهی خوردید
اولی: ه ه هههه سوجووون
هه سوجون: بگو اقا دهنت عادت کنه
اینو که گفت یدونه زد تو فک یارو
دومی امد بزنه تو پشتش اون رو هم زد
سومی که امد هه سوجون ندیدش و گلدون رو زد تو سرش و فرار کردن هه سوجون افتاد روم و از سرش خون میومد
گفتم
میا: هییی هه سوجون هه سوووجووون بیدار شو خوبیییی
دیدم جونگ کوک و تیهونگ امدن گفتننن
ته ته: یااااا ایمااااممم خوبههه
کوک: هی اقا خوبید
هه سوجون یدونه خابوند تو دهن کوکی
منم خوشکم زده بود و گفت
هه سوجون: تو چی میگی عوضی نکنه توم دلت کتک میخاد
(از زبان هه سوجون)
🤣🤣🤣🤣 وایییی پسر معذرت میخوام ببخشید جونگ کوک
کوک: نه اشکالی نداره
داشتم بهش میخندیدم که دیدم عه من رو کیم کی رو منه دیدم روی پاهای سفید میا بودم سریع بلند شدم و میا بدو از دست گرفت و بردم تو اشپز خونه اون کافه
(از زبان کوک)
دیدم میا بدو دست پسره رو گرفت و رفت دنبالش رفتم دیدم داره سر پسره رو به زور میکنه تو ظرفشویی بهشون خنده میومد
(از زبان میا)
خاستم خون سرش رو پاک کنم برای همین سرش رو کردم زیر اب پاک شد گفتم
میا:(گریه) خــــ خ خوبییی الان
هه سوجون: هه اره ابجی قشنگم نگرانم نباش
بغلش کردم گفتم
میا: چرا وقتی میدونی زیادن میای توشون
هه سوجون: یه خواهر بیشتر ندارم که
گفتم
میا: هی انگار میخاستی بهم یه چیزی بگی
هه سوجون: بعدا میگم
از لُپم بوس کرد و کتش رو دستش گرفت و رفت
(از زبان کوک)
مطمئن شدم که پسر خیلی خوبیه به ته ته گفتم بره و به میا گفتم
کوک: از ترس مردم و زنده شدم
میا: هه کی حسوده هنن
ذهن کوک: واییی احمق همچی رو لو دادم
میا: اممم دورغ میگم؟
دستم رو گذاشتم رو سینش و بردمش عقب و تا چسبید به دیوار گفتم
کوک: میا من حسودممم حسود چون دوستت دارم
میا شروع کرد میکیدن لبام و منم حس خیلی خوبی داشتم و ادامه دادم
بعدی...
لایک ۱۵💜
کامنت۲٠🐾
فالو ۲🦋
که کوک گفت
کوک: عشقم بلند شو بریم سکسی من
.............................................................................
میا: هی اینطوری میگی احساس بدی پیدا میکنم
کوک: باشه هر جور راحتی
کوک: خوب چیکار میکنی امروز؟
میا: امم من قراره رفیقم رو ببینم
کوک: منم باهاتون بیام
کوک: البته خوب میفهمم شاید حسودی کنی بهشون نگاه کنم؟
میا: نه اشتباه میکنی
کوک: دورغ میگی😏
میا: اصلا اونجوری نیست که فکر میکنی بخدا😅
کوک: باشه نمیام
میا: اونا پسرن
همین رو که گفتم خشک شد
میا: چی شد
کوک: تو نمیری
میا: اونا دوستامن اینا فرق دارن
کوک: پس منم میام
میا: نههههه اصلاااا
کوک: چرا نباید بیام اگه دورغ نمیگی دوستاتن؟
میا: اخه اونا نمیدونن مم دوست پسر دارم
کوک: چرا نبایدددد بدونن
میا: خجالت میکشم خوب
کوک: باشه میتونی بری
میا: واقعا
(از زبان کوک)
اشکال نداره بدونه اینکه بفهمه باهاش میرم😈
(از زبان میا)
باشه پس بزن بریم خونه دختر عمم
رفتیم و رسیدیم
کوک: دلم برات تنگ میشه
میا: میبینمت بعدا
کوک: یادگاری ایکاش بهم بدی
رفتم جلو و گردنش رو گاز گرفتم
کوک: انگار پشه خورده چرا انقدر کوچولو
میا: بیشتر انتظارم نداشته باش بش
کوک: ولی منــــــ
وایی لباسم رو یکم کشید پایین و روی م* م* ام رو مکید گفتم
میا: ولی مال تو درد داشت
کوک: حاضری در هامو تحمل کنی
میا: تا تهش هستم
کوک: خوب پس الان مرخصی
میا: باشه پس خدافیظ
کوک: فعلا
رفتم تو و دیدم کسی نیست و بعد صدای اه ناله س*سی میمومد ولش کردم رفتم خوابیدم تا ساعت سه اوفف بیدار شدم پشمامممممم فقط نیم ساعت وقت دارم برسم وگرنه هه سوجون ناراحت میشه بدو بدو یه لباس نیم تنه مشکی و یه دامن سفید پوشیدم و اسنپ گرفتم و رفتم به کافه هوففف خداروشکر نرسیده نشستم و یه کیک سفارش دادم گرسنه بودم
(از زبان کوک)
تیهونگ هم باهام بود یه کیک سفارش داد خوب کیک شکلاتی بنویس تیهونگ زودددد باششش
ته ته: بابا حسود حسودییی بدبخت
کوک: الان اصلا بهت اهمیت نمیدم
ته ته: عه کوک منو نگاه
کوک: هننن؟
ته ته: اون سه نفر کین بالا سر میا
کوک: چی سه تا خر
ته ته: احمق نگاه
نگاه کردم دیدم سههههه تااااا پسرررر پیشش میا نشستن خاستممم برممم تههههه تههه نذاشتتتتت
(از زبان میا)
دیدم سه تا پسر امدن بالای سرم گفتن
اولی: هی چه دختری شماره بدم پاره کنی
دومی: اوففف بدنو ببین
سومی: بیا بریم خونه خالی سراغ دارم
خاستم بلند شم برم که یکی گفت
هه سوجون: چه گوهی خوردید
اولی: ه ه هههه سوجووون
هه سوجون: بگو اقا دهنت عادت کنه
اینو که گفت یدونه زد تو فک یارو
دومی امد بزنه تو پشتش اون رو هم زد
سومی که امد هه سوجون ندیدش و گلدون رو زد تو سرش و فرار کردن هه سوجون افتاد روم و از سرش خون میومد
گفتم
میا: هییی هه سوجون هه سوووجووون بیدار شو خوبیییی
دیدم جونگ کوک و تیهونگ امدن گفتننن
ته ته: یااااا ایمااااممم خوبههه
کوک: هی اقا خوبید
هه سوجون یدونه خابوند تو دهن کوکی
منم خوشکم زده بود و گفت
هه سوجون: تو چی میگی عوضی نکنه توم دلت کتک میخاد
(از زبان هه سوجون)
🤣🤣🤣🤣 وایییی پسر معذرت میخوام ببخشید جونگ کوک
کوک: نه اشکالی نداره
داشتم بهش میخندیدم که دیدم عه من رو کیم کی رو منه دیدم روی پاهای سفید میا بودم سریع بلند شدم و میا بدو از دست گرفت و بردم تو اشپز خونه اون کافه
(از زبان کوک)
دیدم میا بدو دست پسره رو گرفت و رفت دنبالش رفتم دیدم داره سر پسره رو به زور میکنه تو ظرفشویی بهشون خنده میومد
(از زبان میا)
خاستم خون سرش رو پاک کنم برای همین سرش رو کردم زیر اب پاک شد گفتم
میا:(گریه) خــــ خ خوبییی الان
هه سوجون: هه اره ابجی قشنگم نگرانم نباش
بغلش کردم گفتم
میا: چرا وقتی میدونی زیادن میای توشون
هه سوجون: یه خواهر بیشتر ندارم که
گفتم
میا: هی انگار میخاستی بهم یه چیزی بگی
هه سوجون: بعدا میگم
از لُپم بوس کرد و کتش رو دستش گرفت و رفت
(از زبان کوک)
مطمئن شدم که پسر خیلی خوبیه به ته ته گفتم بره و به میا گفتم
کوک: از ترس مردم و زنده شدم
میا: هه کی حسوده هنن
ذهن کوک: واییی احمق همچی رو لو دادم
میا: اممم دورغ میگم؟
دستم رو گذاشتم رو سینش و بردمش عقب و تا چسبید به دیوار گفتم
کوک: میا من حسودممم حسود چون دوستت دارم
میا شروع کرد میکیدن لبام و منم حس خیلی خوبی داشتم و ادامه دادم
بعدی...
لایک ۱۵💜
کامنت۲٠🐾
فالو ۲🦋
۹۴.۸k
۰۴ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.