چند پارتی: نام:"دیدار رویایی"
*خودتونو جای ات تصور کنید*
part ⁹
******
ته:هوممم...چ خوشمزست...
ته:بیشترر...
ته:هوممم....بیشتر بدههه....
+:این ⁷ مین بستنی ایه ک داری میخوری گفتی ² تا بخوری میبریم پیش نامجون هیونگ!*منحرف خودتونید😃>
ته:خو نظرم عوض شد...
+:خیر سرت میلیاردری!
ته:زیاد حرف بزنی پا میشم میرم دیگه نمیبینیم....
+:آقا ⁵ تا بستنی دیگه هم بیارید.....
ته:*لبخند شیطانی>
ته:ی سوال؟
+:جونم خرس عسلی؟
ته:یعنی پن اونقدلی برای تو ارزش ندالم ک بدون اینکه بت قول لفتن پیش نامجون رو بدم,باام بتسنی بخلی؟*کیوت-قهر
+:ب خداا خیلیم دوستت دارم تهیونگا,عاشقتممم...
ته:من بات قهلم...
ته:راستی...دیگه نیا پیشم...
بعد ماسکشو زد و رفت...
+:این چش بود...فااککک پاشد رفتت...تهیونگاا
با دو رفتم دنبالش بش رسیدم و شونشو گرفتم...
+:*نفش نفس*آشتی؟
ته:....
+:هیم....آشتی کن دیگه؟
ته:....
+:چیکار کنم آشتی کنید مستر کیم؟
ته:....
+:بیبی؟
ته:....
+:ددی؟
ته:دوس دارم اینطوری صدام کنی وبی جلو بقیه نمیشه...پس...بازم "سکوت"
+:خرس عسلی؟
ته:جونم؟ ^-^
+:(ー_ー;)
+:چیکار کنم آشتی کنی؟
ته:....
+:هوففف...چیکار کنم آشتی کنی خرس عسلی؟
ته:لپاتو بکشم,بغلم کنی,و...و بستنی مهمونم کنی (^-^)*ته رو ات کراش زده ب مولا🫥,شوخی کردم اینا هیچکدوم عاشق ات نمیشن>
+:همين؟من ک از خدامه خرس عسلی!
ته:...
+:خب منو ببر پیش نامجون ,خرس عسلی!
ته:هوم...اوکی بیب!
"ذهن ات:فااککک عرررر اتازهییااابببطاخلرکترکددررم"
+:انقد احساسات منو شخمی نکن...
تهیونگ پوزخندی زد و گفت:ب من چ...خودت واکنش نشون میدی ب حرفام بیبی گرل!
ذهن ات:"*خودتون تصور کنین*"
*شهر بازی*
+:تهیون.... خرس عسلی الان چرا آوردیم شهر بازی؟
ته:مگه نمیخای نامجون رو ببینی؟
+:میخام...
ته:خب من و همه ی اعضا قرار بود برین شهر بازی, و تو همراه منی پس تو هم با میای!
+:عرررررر....
ته:من میرم ی چیزی بخرم بخورم تو برو پیش جونگ کوک ک اونجاس*اشاره ب نیمکت*
+:هوم اوکی ولی تو چطور وقتی ¹⁷ تا بستنی خوردی هنوز جا داری,اصن مریض میشی مراقب خودت باش اینهمه میخوری!
ته:ب قول جیمین هیونگ من آدم فضاییم*خنده
بعد رفتن تهیونگ ات ب طرف نیمکتی ک جونگ کوک روش نشسته بود رفت...
+:جونگ کوکا سلام!
جئون:قرار خوش گذشت با تهیونگ؟
+:یاااا....
جئون:شوخی کردم مادمازل...اعصابتونو لطفا شخم نزنین...*پوزخند
+:اذیت نکن...*میشینه رو نیمکت>
+:خب تو رو چی صدا بزنم؟
جئون:"ددی فاکر"
*****
شرط:⁵⁰ کامنت.🫐💜
part ⁹
******
ته:هوممم...چ خوشمزست...
ته:بیشترر...
ته:هوممم....بیشتر بدههه....
+:این ⁷ مین بستنی ایه ک داری میخوری گفتی ² تا بخوری میبریم پیش نامجون هیونگ!*منحرف خودتونید😃>
ته:خو نظرم عوض شد...
+:خیر سرت میلیاردری!
ته:زیاد حرف بزنی پا میشم میرم دیگه نمیبینیم....
+:آقا ⁵ تا بستنی دیگه هم بیارید.....
ته:*لبخند شیطانی>
ته:ی سوال؟
+:جونم خرس عسلی؟
ته:یعنی پن اونقدلی برای تو ارزش ندالم ک بدون اینکه بت قول لفتن پیش نامجون رو بدم,باام بتسنی بخلی؟*کیوت-قهر
+:ب خداا خیلیم دوستت دارم تهیونگا,عاشقتممم...
ته:من بات قهلم...
ته:راستی...دیگه نیا پیشم...
بعد ماسکشو زد و رفت...
+:این چش بود...فااککک پاشد رفتت...تهیونگاا
با دو رفتم دنبالش بش رسیدم و شونشو گرفتم...
+:*نفش نفس*آشتی؟
ته:....
+:هیم....آشتی کن دیگه؟
ته:....
+:چیکار کنم آشتی کنید مستر کیم؟
ته:....
+:بیبی؟
ته:....
+:ددی؟
ته:دوس دارم اینطوری صدام کنی وبی جلو بقیه نمیشه...پس...بازم "سکوت"
+:خرس عسلی؟
ته:جونم؟ ^-^
+:(ー_ー;)
+:چیکار کنم آشتی کنی؟
ته:....
+:هوففف...چیکار کنم آشتی کنی خرس عسلی؟
ته:لپاتو بکشم,بغلم کنی,و...و بستنی مهمونم کنی (^-^)*ته رو ات کراش زده ب مولا🫥,شوخی کردم اینا هیچکدوم عاشق ات نمیشن>
+:همين؟من ک از خدامه خرس عسلی!
ته:...
+:خب منو ببر پیش نامجون ,خرس عسلی!
ته:هوم...اوکی بیب!
"ذهن ات:فااککک عرررر اتازهییااابببطاخلرکترکددررم"
+:انقد احساسات منو شخمی نکن...
تهیونگ پوزخندی زد و گفت:ب من چ...خودت واکنش نشون میدی ب حرفام بیبی گرل!
ذهن ات:"*خودتون تصور کنین*"
*شهر بازی*
+:تهیون.... خرس عسلی الان چرا آوردیم شهر بازی؟
ته:مگه نمیخای نامجون رو ببینی؟
+:میخام...
ته:خب من و همه ی اعضا قرار بود برین شهر بازی, و تو همراه منی پس تو هم با میای!
+:عرررررر....
ته:من میرم ی چیزی بخرم بخورم تو برو پیش جونگ کوک ک اونجاس*اشاره ب نیمکت*
+:هوم اوکی ولی تو چطور وقتی ¹⁷ تا بستنی خوردی هنوز جا داری,اصن مریض میشی مراقب خودت باش اینهمه میخوری!
ته:ب قول جیمین هیونگ من آدم فضاییم*خنده
بعد رفتن تهیونگ ات ب طرف نیمکتی ک جونگ کوک روش نشسته بود رفت...
+:جونگ کوکا سلام!
جئون:قرار خوش گذشت با تهیونگ؟
+:یاااا....
جئون:شوخی کردم مادمازل...اعصابتونو لطفا شخم نزنین...*پوزخند
+:اذیت نکن...*میشینه رو نیمکت>
+:خب تو رو چی صدا بزنم؟
جئون:"ددی فاکر"
*****
شرط:⁵⁰ کامنت.🫐💜
۳۸.۱k
۲۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.