فیک نامجون
فیک نامجون
پارت ۱۰
___________________
+هوم اوکی ...یه کار دیگه دارم برات
×بگو
یه پوشه داد بهم
+بیا توی اینو ببین چه چیزه بدرد بخوری میتونی پیدا کنی....مدرکی چیزی
×باشه
+آفرین(لبخند)
پوشه رو ازش گرفتم و نشستم پیشش و شروع کردم به بررسی کردن اون کاغذا .....که یه کاغذ که قرارداد بود نظرمو جلب کرد شروع کردم به خوندن :
_____________________________________________________
من کیم سوجون قول میدهم و سوگند میخورم که تا آخرین نفسم
در خدمت خانواده ی کیم باشم و از اونا اعطاعت کنم ..
من قول میدهم که به این خاندان خیانت نکنم...
امضا و مهر کیم سوجون
________________________________________________
×نامجون اینو ببین ...بیا
کاغذو دادم به نامجون اونم شروع کرد به خوندن بعد از چن ثانیه سرشو بلند کرد گفت:
+ات بگرد ببین دوباره چیزی مثل این میتونی پیدا کنی
×باشه
دوباره شروع کردم به گشتن که یه عکس دیدم که پشتش یه رمز نوشته شده بود .
عکسو دادم به نامجون
+این عکس ....
×چی ...این عکس چی نامجون
+این عکس ، عکسه پدر و مادرم و منه ولی همهی عکسا اونروز سوختن توی اتیش سوزی
×اتیش سوزی ...کدوم اتیش سوزی ....پشتش یه رمزه ببین
عکسو برگردوند و رمزو دید
×نامجون میدونی این رمز کجاست برای چیه ؟؟؟
+ارع پدر بزرگ من برای این که کسی از کاراشون سر در نیاره با کد صحبت میکرد
×یعنی چی با کد صحبت میکرد؟!
+یعنی این که این یه کد نه رقمیه ۶۶۶۹۵۰۳۴۲
معنیش خیانته.....پدرمم از کد استفاده میکرد ....اونروز که پدر بزرگم اومد خونه ی ما یه عکس داد به پدرم ......همون شبم خونه ی ما اتیش سوزی شد اما نجات پیدا کردیم ولی همه چی سوخت ...هیچ وقتم معلوم نشد کار کیه
×پس که اینطور .....فک میکنی کار سوجون باشه ؟
+ یه حسی بهم میگه که...........
پارت ۱۰
___________________
+هوم اوکی ...یه کار دیگه دارم برات
×بگو
یه پوشه داد بهم
+بیا توی اینو ببین چه چیزه بدرد بخوری میتونی پیدا کنی....مدرکی چیزی
×باشه
+آفرین(لبخند)
پوشه رو ازش گرفتم و نشستم پیشش و شروع کردم به بررسی کردن اون کاغذا .....که یه کاغذ که قرارداد بود نظرمو جلب کرد شروع کردم به خوندن :
_____________________________________________________
من کیم سوجون قول میدهم و سوگند میخورم که تا آخرین نفسم
در خدمت خانواده ی کیم باشم و از اونا اعطاعت کنم ..
من قول میدهم که به این خاندان خیانت نکنم...
امضا و مهر کیم سوجون
________________________________________________
×نامجون اینو ببین ...بیا
کاغذو دادم به نامجون اونم شروع کرد به خوندن بعد از چن ثانیه سرشو بلند کرد گفت:
+ات بگرد ببین دوباره چیزی مثل این میتونی پیدا کنی
×باشه
دوباره شروع کردم به گشتن که یه عکس دیدم که پشتش یه رمز نوشته شده بود .
عکسو دادم به نامجون
+این عکس ....
×چی ...این عکس چی نامجون
+این عکس ، عکسه پدر و مادرم و منه ولی همهی عکسا اونروز سوختن توی اتیش سوزی
×اتیش سوزی ...کدوم اتیش سوزی ....پشتش یه رمزه ببین
عکسو برگردوند و رمزو دید
×نامجون میدونی این رمز کجاست برای چیه ؟؟؟
+ارع پدر بزرگ من برای این که کسی از کاراشون سر در نیاره با کد صحبت میکرد
×یعنی چی با کد صحبت میکرد؟!
+یعنی این که این یه کد نه رقمیه ۶۶۶۹۵۰۳۴۲
معنیش خیانته.....پدرمم از کد استفاده میکرد ....اونروز که پدر بزرگم اومد خونه ی ما یه عکس داد به پدرم ......همون شبم خونه ی ما اتیش سوزی شد اما نجات پیدا کردیم ولی همه چی سوخت ...هیچ وقتم معلوم نشد کار کیه
×پس که اینطور .....فک میکنی کار سوجون باشه ؟
+ یه حسی بهم میگه که...........
۶.۹k
۱۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.