پارت ۱۲

پارت ۱۲
کوک
وقتی فرشته با اون شیطان که شبیه من بود گلاویز شد پشت سرم دریچه باز شد
نمیدونم چرا ولی بدون فکر شکر توی جیبم و برداشتم و دویدم سمت ات و اون شیطان و زدم اش زمین
دست ات و گرفتم و پرت شدیم توی یه دنیای خالی
ات :اه ای اه
کوک :ات ات
ات
زخمه بدی برداشته بودم با حرکت کوک خیلی قافل گیر شدم اما خوشحال بودم که ازون محبته دور شدیم
کک :ات بدنت
خوبم
دیدم لباس شو در آوردو دوره من پیچید تا زخمم خون ریزی زیادی نکنه (به این میگن جنتلمن واقعی .
بعد بلندم کردو گفت
کک : حالا کجا بریم ات
ات :اون درو میبینی اونجا برو به سمت اون در .
ات ... شت هنوز جای گاز اون جانگ کوک هنوز روی شونم بود کلا معلوم بود حال کرده هوففف ای
حالا باید به سمت خونه من میرفتیم که بهش گفتم وایسته آروم بزارتم زمین
ساک شو روی زمین انداخت و منو گزاشت زمین و سرم و گزاشت روی ساک
کوک :قربونت برم چیزی شده .
ات :نوبت تو عه بیا اینجا .
سرشو با تعجب آورد جلو پیشونیم و به پیشونیش چسب بودنم و ورد بال های سفید و براش خوندم
کم کم بی حال داشتم میشدم چون روح دوم بال هامو بهش دادم .
کک ،،،،،،

لایک ۱۴ فالو پلیز