(ارباب زاده)𝐏𝔞ⓡŦ.4
(ارباب زاده)𝐏𝔞ⓡŦ.4
تهیونگ*ویو
صبحانه ام رو خوردم از سر میز پاشدم و رفتم تو اتاقم.
دیدم چقدر تمیز شده دختره کجا رفته.
بدون هیچ صدایی رفتم تو اتاقم و گشتم.
دیدم ندیمه تو اتاق مخفی داخل اتاقمه.
ته:اینجا چیکار میکنی(با داد)
ا.ت:معذرت میخوام نمیدونستم حساسید(گریه)
ته:دفع بعد دیگه بخششی ندارم(داد)
ا.ت:چشم ارباب زاده(گریه)
ته:الانم برو بیرون سریع (با داد)
ا.ت*ویو
از اتاقش رفتم بیرون خیلی خجالت کشیدم.
اشکام و پاک کردم و رفتم پیش خانوم ارباب
م ته*ویو
تو خونه تو تبلت داشتم لباس سفارش میدادم که یهو ا.ت اومد.
ندیمه ی طبقه 4 یعنی گفت
ا.ت:سلام خانوم ارباب
م ته:سلام دخترم
ا.ت:من کل طبقه 4 رو تمیز کردم خانوم
م ته:افرین دخترم سرعتت خیلی بالاست خوشم اومد خب توی اشپز خونه ناهار درست کن
ا.ت:چشم خانوم ارباب
م ته:اشپز اشپز خونه مون خیلی بد مزه درست میکنه میخوام دست پخت تورو بچشم
ا.ت:چشم خانوم ارباب مطمئن باشید عالی میشه فقط بفرمایید چی باشه غذا
م ته:ناهار امروز نودل جیگه مخصوص
ا.ت:چشم شما قهوه ای اسپرسویی نسکافه چیزی نمیخواین
م ته:چرا واسم اب پرتقال بیار قهوه مهوه نمیخوام،بیار کنار استخر تو حیاطم
ا.ت:چشم خانوم ارباب
دارم میرم کنار استخر روی صندلی ها بشینم توی این فکرم که چقدر این دختر هم جذابه هم با دست و پره
تهیونگ*ویو
صبحانه ام رو خوردم از سر میز پاشدم و رفتم تو اتاقم.
دیدم چقدر تمیز شده دختره کجا رفته.
بدون هیچ صدایی رفتم تو اتاقم و گشتم.
دیدم ندیمه تو اتاق مخفی داخل اتاقمه.
ته:اینجا چیکار میکنی(با داد)
ا.ت:معذرت میخوام نمیدونستم حساسید(گریه)
ته:دفع بعد دیگه بخششی ندارم(داد)
ا.ت:چشم ارباب زاده(گریه)
ته:الانم برو بیرون سریع (با داد)
ا.ت*ویو
از اتاقش رفتم بیرون خیلی خجالت کشیدم.
اشکام و پاک کردم و رفتم پیش خانوم ارباب
م ته*ویو
تو خونه تو تبلت داشتم لباس سفارش میدادم که یهو ا.ت اومد.
ندیمه ی طبقه 4 یعنی گفت
ا.ت:سلام خانوم ارباب
م ته:سلام دخترم
ا.ت:من کل طبقه 4 رو تمیز کردم خانوم
م ته:افرین دخترم سرعتت خیلی بالاست خوشم اومد خب توی اشپز خونه ناهار درست کن
ا.ت:چشم خانوم ارباب
م ته:اشپز اشپز خونه مون خیلی بد مزه درست میکنه میخوام دست پخت تورو بچشم
ا.ت:چشم خانوم ارباب مطمئن باشید عالی میشه فقط بفرمایید چی باشه غذا
م ته:ناهار امروز نودل جیگه مخصوص
ا.ت:چشم شما قهوه ای اسپرسویی نسکافه چیزی نمیخواین
م ته:چرا واسم اب پرتقال بیار قهوه مهوه نمیخوام،بیار کنار استخر تو حیاطم
ا.ت:چشم خانوم ارباب
دارم میرم کنار استخر روی صندلی ها بشینم توی این فکرم که چقدر این دختر هم جذابه هم با دست و پره
۵.۸k
۱۲ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.