قسمت ۳(بخش اول)
قسمت ۳(بخش اول)
شب بود و علیرضا داشت از باشگاه بر میگشت درحالی که بدنش دردمیکرد خودشو کشان کشان وادار به حرکت سمت خونه میکرد. آهنگ توی هدفونش انقد زیاد بود که بتونه یه مقدار از درد بدنش رو فراموش کنه اون تقریبا صدایی جز صدایه تویه سرش نمی شنید که یهو یه نور زرد رنگ که از چراغ های ماشینی بود به اون با سرعت نزدیک شد علیرضا سرشو برگردوند و دید که یه ماشین نسبتاً بزرگ که ون بود داشت بهش نزدیک میشد علیرضا به نشونه استاپ ماشین دستشو آورد بالا و ماشین در چند قدمی اون توقف کرد علیرضا گفت:
_مگه کوری نزدیک بود بزنی بهم!
چند نفر از ون پیاده شدند و به سمت علیرضا رفتن
_ببین نزدیک بود بزنی بهم چیزی نگفتم پرو شدین پیاده میشد؟ بدنم درد میکنه گمشید برید
_بیاریدش داخل
اون دونفر هم به علیرضا حمله کردند و به هر سختی که بود دستشو گرفتند و نفر سوم هم مثله بقیه با یه دستمال جلوی دهنشو بست و بیهوشش کردن....
شب بود و علیرضا داشت از باشگاه بر میگشت درحالی که بدنش دردمیکرد خودشو کشان کشان وادار به حرکت سمت خونه میکرد. آهنگ توی هدفونش انقد زیاد بود که بتونه یه مقدار از درد بدنش رو فراموش کنه اون تقریبا صدایی جز صدایه تویه سرش نمی شنید که یهو یه نور زرد رنگ که از چراغ های ماشینی بود به اون با سرعت نزدیک شد علیرضا سرشو برگردوند و دید که یه ماشین نسبتاً بزرگ که ون بود داشت بهش نزدیک میشد علیرضا به نشونه استاپ ماشین دستشو آورد بالا و ماشین در چند قدمی اون توقف کرد علیرضا گفت:
_مگه کوری نزدیک بود بزنی بهم!
چند نفر از ون پیاده شدند و به سمت علیرضا رفتن
_ببین نزدیک بود بزنی بهم چیزی نگفتم پرو شدین پیاده میشد؟ بدنم درد میکنه گمشید برید
_بیاریدش داخل
اون دونفر هم به علیرضا حمله کردند و به هر سختی که بود دستشو گرفتند و نفر سوم هم مثله بقیه با یه دستمال جلوی دهنشو بست و بیهوشش کردن....
۴.۸k
۲۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.