پارت5 قسمت دومش :) کامنت چک شه
بعد رفتن هان نگاهی به پیراهن فلیکس میکنه بغلش چیزی ریخته بود به سمت فلیکس قدم برمیداره نزدیکش میشه با حس نزدیک شدن هیونجین بهش آروم به عقب قدم برمیداره
وقتی بهش رسید جلوی صورتش خم میشه نگاهی به چشمای اقیانوسی پسر میکنه لعنتی مکه لباش میزارن هیونجین حواسش باشه
"حیف نمیشه '" توی ذهن میگه و دستش سمت شونه فلیکس میبره تیکه پارچه ای روی لباش رو برمیداره فلیکس از فهمیدن کتر هیونجین نفسی عمیق میکشه و با من من میگه
-عام من . من میرم پیش هان .. توهم --
هیونجین با خنده ای محو میزنه میگه
+باشه برو
بعد رفتن فلیکس آروم دستش روی قلبش میزاره این دفعه سوال توی مغز رو بلند میگ
+دیگه این عطر رو نزن
فلیکس فکر کرد چیزی شنیده به عقب برمیگرده میپرسه
-چیزی گفتی
+گفتم دیگه این عطر رو نزن
فلیکس گیج از حرفای هیونجین منظورش چیه پس سرشو کج میکنه میگه
-چرا
+بوش کل خونه رو گرفته دیگه نزن
فلیکس منظور لاس هیونجین رو نگرفت پس فور کرد شاید هیونجین خوشش نیاد بو توی خونه باشه باشه ای گفت رفت
هیونجین وقتی مطمئن شده فلیکس نیست نفسش رو بیرون میده میگه
+نزدیک بود لو برم هوف
.
.
.
×ببخشید میشه یه نوشیدی خنک بهم بدین
لینو به صدای پشت سرش برمیگرده
امکان نداره بازم اون سنجاب کوچولو
×عا تو همونی نیستی توی مترو کمکم کردی
لینو لبخندی میزنه میگه
÷آره همونم سنجاب کوچولو اینجا چیکار میکنی
×دوست یه نفر بودم دعوتم کرد بیام و تو اینجا چیکار میکنی
÷عا من دوست کسی هستم که مهمونی گرفته
×جدی دوست هیونجینی
لینو سری تکون میده هان روی میز کنارش میزنه
بعد رفتن همه فقط جولیکا فلیکس هیونجین لینو و هان مونده بودن جولیکا نگاهی به لینو کرد لعنتی نکنه نقشه ای داشتن درسته لبخند شیطانی
جولیکا: بچها نظرتون چیه یه جرعت و حقیقت بزنیم
لینو قبول میکنه
هیونجین روبه جولیکا میکنه میگه
+بس کن بچه
لینو : بابا بیان دیگه زد حال نزن پیر مرد
"پیرمرد کجای هیونجین پیره پسر به این جوونی خوشگلی "
ذهن فلیکس
بعد گذشت کلنجار رفتن بالاخره همه قبول میکنن روی کاناپه میشین لینو فلیکس کنار هم جولیکا هان کنار هم هیونجین روی مبل تک نفره میشینه
بطری رو به چرخش در آورد بلعد چرخیدن چند دور سمت لینو جولیکا افتاد
×خوب لینو چیه
÷حقیقت
×عم خوب کسیو جدیدا دوست داری
با سوال جولی لینو زیر نگاهی به هان میکنه جواب مثبتی میده
بطری دوباره میچرخه این دفعه هان هیونجین میوفتن
+حقیقت
=عم خوب تاحالا به پسر علاق-
+اره
چقدر سریع جواب داد فلیکس با جواب هیونجین نگاهی بهش میکنه چرا بهش زل زده بود تز افکارش میاد بیرون
دوباره بطری میچرخه این دفعه لینو هیونجین میوفتن
+جرعت
÷چقدر عالی خوب باید یکی رو توی این جمع ببوسی هیونجین
#هیونلیکس #هیونجین
وقتی بهش رسید جلوی صورتش خم میشه نگاهی به چشمای اقیانوسی پسر میکنه لعنتی مکه لباش میزارن هیونجین حواسش باشه
"حیف نمیشه '" توی ذهن میگه و دستش سمت شونه فلیکس میبره تیکه پارچه ای روی لباش رو برمیداره فلیکس از فهمیدن کتر هیونجین نفسی عمیق میکشه و با من من میگه
-عام من . من میرم پیش هان .. توهم --
هیونجین با خنده ای محو میزنه میگه
+باشه برو
بعد رفتن فلیکس آروم دستش روی قلبش میزاره این دفعه سوال توی مغز رو بلند میگ
+دیگه این عطر رو نزن
فلیکس فکر کرد چیزی شنیده به عقب برمیگرده میپرسه
-چیزی گفتی
+گفتم دیگه این عطر رو نزن
فلیکس گیج از حرفای هیونجین منظورش چیه پس سرشو کج میکنه میگه
-چرا
+بوش کل خونه رو گرفته دیگه نزن
فلیکس منظور لاس هیونجین رو نگرفت پس فور کرد شاید هیونجین خوشش نیاد بو توی خونه باشه باشه ای گفت رفت
هیونجین وقتی مطمئن شده فلیکس نیست نفسش رو بیرون میده میگه
+نزدیک بود لو برم هوف
.
.
.
×ببخشید میشه یه نوشیدی خنک بهم بدین
لینو به صدای پشت سرش برمیگرده
امکان نداره بازم اون سنجاب کوچولو
×عا تو همونی نیستی توی مترو کمکم کردی
لینو لبخندی میزنه میگه
÷آره همونم سنجاب کوچولو اینجا چیکار میکنی
×دوست یه نفر بودم دعوتم کرد بیام و تو اینجا چیکار میکنی
÷عا من دوست کسی هستم که مهمونی گرفته
×جدی دوست هیونجینی
لینو سری تکون میده هان روی میز کنارش میزنه
بعد رفتن همه فقط جولیکا فلیکس هیونجین لینو و هان مونده بودن جولیکا نگاهی به لینو کرد لعنتی نکنه نقشه ای داشتن درسته لبخند شیطانی
جولیکا: بچها نظرتون چیه یه جرعت و حقیقت بزنیم
لینو قبول میکنه
هیونجین روبه جولیکا میکنه میگه
+بس کن بچه
لینو : بابا بیان دیگه زد حال نزن پیر مرد
"پیرمرد کجای هیونجین پیره پسر به این جوونی خوشگلی "
ذهن فلیکس
بعد گذشت کلنجار رفتن بالاخره همه قبول میکنن روی کاناپه میشین لینو فلیکس کنار هم جولیکا هان کنار هم هیونجین روی مبل تک نفره میشینه
بطری رو به چرخش در آورد بلعد چرخیدن چند دور سمت لینو جولیکا افتاد
×خوب لینو چیه
÷حقیقت
×عم خوب کسیو جدیدا دوست داری
با سوال جولی لینو زیر نگاهی به هان میکنه جواب مثبتی میده
بطری دوباره میچرخه این دفعه هان هیونجین میوفتن
+حقیقت
=عم خوب تاحالا به پسر علاق-
+اره
چقدر سریع جواب داد فلیکس با جواب هیونجین نگاهی بهش میکنه چرا بهش زل زده بود تز افکارش میاد بیرون
دوباره بطری میچرخه این دفعه لینو هیونجین میوفتن
+جرعت
÷چقدر عالی خوب باید یکی رو توی این جمع ببوسی هیونجین
#هیونلیکس #هیونجین
۱.۰k
۲۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.