پارت۲
دوستامو دیدم که منتظر من بودن
لیا: دختر چرا انقدر دیر اومدی
ژائو: میگم پس دوست پسرت کو نمیبینم ات باز هم باهم دعواتون شده نه
ات: نه دعوامون نشده
جیا: پس اگه دعواتون نشد پس کو
ات: امروزا خیلی سرش شلوغ بود برای همون نمیتونه بیاد
فلش بک
بعدز دانشگاه خیلی گشنم بود با بچه ها رفتیم رستوران هتل هم هس چون خیلی شیک بود
لوسی گفت بیایم اینجا ما بچه ها ایدلیم باهم تو یه گروهیم قبلن باهم تو یه خونه زندگی میکردیم ولی وقتی با جونگ کوک دوست شدم ازشون جدا شدم ما باهم خیلی صمیمیم
هنوز شام نیومده بود به بچه ها گفتم میرم دستشویی از دستشویی گه در اومدم یک نفرو دیدم انگار جونگ کوک بود....
لیا: دختر چرا انقدر دیر اومدی
ژائو: میگم پس دوست پسرت کو نمیبینم ات باز هم باهم دعواتون شده نه
ات: نه دعوامون نشده
جیا: پس اگه دعواتون نشد پس کو
ات: امروزا خیلی سرش شلوغ بود برای همون نمیتونه بیاد
فلش بک
بعدز دانشگاه خیلی گشنم بود با بچه ها رفتیم رستوران هتل هم هس چون خیلی شیک بود
لوسی گفت بیایم اینجا ما بچه ها ایدلیم باهم تو یه گروهیم قبلن باهم تو یه خونه زندگی میکردیم ولی وقتی با جونگ کوک دوست شدم ازشون جدا شدم ما باهم خیلی صمیمیم
هنوز شام نیومده بود به بچه ها گفتم میرم دستشویی از دستشویی گه در اومدم یک نفرو دیدم انگار جونگ کوک بود....
۱۱.۱k
۰۹ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.