رز صورتی پارت ۲
آنیا بعد تمرین نشست پیش آب سرد کن که دامیان اومد
دامیان: اویی کله صورتی
آنیا: منظورت پسر دوم آنیاس؟
دامیان: آره
آنیا : اسم آنیا کله صورتی نیس
دامیان: اونو بیخیال ، زنگ بعد طبقه ی سوم اتاق متروکه ی سمت راست منتظرتم
ذهن آنیا: یعنی بالاخره آنیا با. پسر دوم دوس میشه؟ بابای آنیا برنده میشه؟ آنیا خوشحاله
زنگ بعد دامیان منتظر آنیاس
دامیان: این کله صورتی کجاست؟
همون لحظه آنیا اومد
آنیا : آنیا اومد
دامیان : بالاخره
دامیا نگاه کرد به آنی و گفت
دامیان : این یه اخطاره
و بعد آنیا رو میچسبونه به دیوار و دستاشو میزاره دور و بر آنیا و میگه:........
دامیان:میدونی من یه دزموندم دیگه؟
آنیا: اووممم.....اووو...اوهوم
دامیان : خوبه پس سعی نکن جوری رفتار کنی که انگار نمیتونم بهت آسیب بزنم
آنیا: آنیا سعی نمیکنه
دامیان : خوبه ، پس ، میدونی باید ازم بترسی دیگه؟
آنیا:آنیا میدونه
دامیان نزدیک صورت آنیا شد و تو گوشش گفت
دامیان :من میتونم همین الان هرچیزی بخوام رو بدست بیارم،
صداشو آروم تر کرد و ادامه داد
دامیان:حتی تورو
آنیا خشکش زده بود و فقط تو چشمای دامیان نگاه می کرد و بعد دامیان یکی از دستاشو از پیش سرش برداشت و گفت
دامیان:حالا میتونی بری!
آنیا دویید سمت پله ها و رفت طبقه پایین دامیان هم بعد از چند دقیقه وارد کلاس شد.
وقتی آنیا با اون فیس وارد شد منظورم این فیسه:😐
و رفت کنار بکی همه نگاها به در بود که دامیان بیاد تو اما نیومد
بکی آروم به آنیا گفت
بکی: چی شده اینقدر پکری؟
آنیا:😐 و جوابی نداد
ذهن بکی:یعنی وقتی آنیا با دامیان صحبت کرد چی شده؟😥
بعد چند دقیقه دامیان اومد تو و با دیدن قیافه ی بقیه
قیافه بقیه:😑 شوکه شد ولی خونسرد نگاه آنیا کرد که ببینه چه خبره آنیا هم سرشو تکون داد به معنیه این که من چیزی نگفتم
ذهن دامیان:چی شده عین دشمن برام قیافه گرفتن؟
آنیا در حال خواندن ذهن دامیان😶
ذهن آنیا:خراب کردم😐
دامیان رفت سر جاش و گفت
دامیان :آن....... هاااا؟
صورت همه نگاه دامیان می کرد😐
دامیان با مشت کوبید تو میز نیمکتش
دامیان:بسه دیگه این قیافه چیه واسه من گرفتین🤬
و بعد نگاه آنیا کرد :😑
قیافه آنیا:😳و بعد آنیا نگاهشو از دامیان برد و به بکی زل زد.......
دامیان: اویی کله صورتی
آنیا: منظورت پسر دوم آنیاس؟
دامیان: آره
آنیا : اسم آنیا کله صورتی نیس
دامیان: اونو بیخیال ، زنگ بعد طبقه ی سوم اتاق متروکه ی سمت راست منتظرتم
ذهن آنیا: یعنی بالاخره آنیا با. پسر دوم دوس میشه؟ بابای آنیا برنده میشه؟ آنیا خوشحاله
زنگ بعد دامیان منتظر آنیاس
دامیان: این کله صورتی کجاست؟
همون لحظه آنیا اومد
آنیا : آنیا اومد
دامیان : بالاخره
دامیا نگاه کرد به آنی و گفت
دامیان : این یه اخطاره
و بعد آنیا رو میچسبونه به دیوار و دستاشو میزاره دور و بر آنیا و میگه:........
دامیان:میدونی من یه دزموندم دیگه؟
آنیا: اووممم.....اووو...اوهوم
دامیان : خوبه پس سعی نکن جوری رفتار کنی که انگار نمیتونم بهت آسیب بزنم
آنیا: آنیا سعی نمیکنه
دامیان : خوبه ، پس ، میدونی باید ازم بترسی دیگه؟
آنیا:آنیا میدونه
دامیان نزدیک صورت آنیا شد و تو گوشش گفت
دامیان :من میتونم همین الان هرچیزی بخوام رو بدست بیارم،
صداشو آروم تر کرد و ادامه داد
دامیان:حتی تورو
آنیا خشکش زده بود و فقط تو چشمای دامیان نگاه می کرد و بعد دامیان یکی از دستاشو از پیش سرش برداشت و گفت
دامیان:حالا میتونی بری!
آنیا دویید سمت پله ها و رفت طبقه پایین دامیان هم بعد از چند دقیقه وارد کلاس شد.
وقتی آنیا با اون فیس وارد شد منظورم این فیسه:😐
و رفت کنار بکی همه نگاها به در بود که دامیان بیاد تو اما نیومد
بکی آروم به آنیا گفت
بکی: چی شده اینقدر پکری؟
آنیا:😐 و جوابی نداد
ذهن بکی:یعنی وقتی آنیا با دامیان صحبت کرد چی شده؟😥
بعد چند دقیقه دامیان اومد تو و با دیدن قیافه ی بقیه
قیافه بقیه:😑 شوکه شد ولی خونسرد نگاه آنیا کرد که ببینه چه خبره آنیا هم سرشو تکون داد به معنیه این که من چیزی نگفتم
ذهن دامیان:چی شده عین دشمن برام قیافه گرفتن؟
آنیا در حال خواندن ذهن دامیان😶
ذهن آنیا:خراب کردم😐
دامیان رفت سر جاش و گفت
دامیان :آن....... هاااا؟
صورت همه نگاه دامیان می کرد😐
دامیان با مشت کوبید تو میز نیمکتش
دامیان:بسه دیگه این قیافه چیه واسه من گرفتین🤬
و بعد نگاه آنیا کرد :😑
قیافه آنیا:😳و بعد آنیا نگاهشو از دامیان برد و به بکی زل زد.......
۲۵۸
۰۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.