بار ها و بار ها از تو در خیالاتم

بار ها و بار ها از تو در خیالاتم
، انتقامم را گرفتم ...
بارها در خیالم ،
تمامِ حرف هایی را که،
باید میزدم اما سکوت کردم را ،
با صدای بلند بر سرت فریاد کشیدم ...
همان ها که بغض شده بودن و
نفسم را بند می آوردن ...
اصلا میدانی چندین بار ،
دستانم را با تمامِ قدرت مشت کردم و
بر سینه ات کوباندم ؟
کوباندم و کوباندم
و همانجا پناه گرفتم؟
درست همانجا سرم را پنهان کردم؟

مدت هاست در تنهایی و خیالاتم،
از تو انتقام میگیرم ،

شاید حداقل بتوانم در خیالاتم ،
این دل را برای تمامِ حرف های نزده ،
برای تمامِ در آغوش کشیدن های نیمه کاره،
"آرام" کنم ، شاید ...
#پناه_خطیر
دیدگاه ها (۱)

غوطه ور میشوم در خیالت ، نه می توانم خودم را نجات دهم ، نه ...

تا بداند که شبِ مابه چه سان می‌گذرد ؛غمِ عشقش دِه وعشقش دِه ...

حال من خوب است اگراحوالپرسم تو باشی #زهره_خمری

کامم چیست؟!کامم..:)پینه ی دلخوشی توستهرچیزی ک بشود پیچیک ارا...

ازمایشگاه سرد

خیلی تلخه، آدما دیگه حتی خداحافظی هم نمی‌کنندست از پیام دادن...

پارت دوم رمان عشق اجباری

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط