زبان کیوکا
زبان کیوکا
گریم گرفت اصلا از همون بچه گی دختر لوسی
نبودم، اما وقتی تنها کسی که برام مونده باجی دوست ندارم از دستش بدم
(فلش بک)
(بچه ها تو این بوک باجی کیوکا یه برادر( بارائو) و یه خواهر( کانا) دارن و مامان از بابا شون طلاق گرفته )
زبان مامان کیوکا
فهمیدم که از سارو( بابا شون) پنج ماه حاملم به کانا دختر بزرگم زنگ زدم و همه چی رو بهش گفتم کانا گوشیو داد به سارو
اریما( مامان شون):سارو چیکار کنم
سارو:پچه رو به دنیا بیار من بزرگش میکنم
اریما : اره ایده ی خوبیه منم علاقه ندارم بچه های تور بزرگ کنم
سارو:خفه میشی یا خفت کنم
اریما:گو نخور
پایان تماس
کانا :بابا چی شد
سارو : چیزی نشد که
کانا:باشه
گریم گرفت اصلا از همون بچه گی دختر لوسی
نبودم، اما وقتی تنها کسی که برام مونده باجی دوست ندارم از دستش بدم
(فلش بک)
(بچه ها تو این بوک باجی کیوکا یه برادر( بارائو) و یه خواهر( کانا) دارن و مامان از بابا شون طلاق گرفته )
زبان مامان کیوکا
فهمیدم که از سارو( بابا شون) پنج ماه حاملم به کانا دختر بزرگم زنگ زدم و همه چی رو بهش گفتم کانا گوشیو داد به سارو
اریما( مامان شون):سارو چیکار کنم
سارو:پچه رو به دنیا بیار من بزرگش میکنم
اریما : اره ایده ی خوبیه منم علاقه ندارم بچه های تور بزرگ کنم
سارو:خفه میشی یا خفت کنم
اریما:گو نخور
پایان تماس
کانا :بابا چی شد
سارو : چیزی نشد که
کانا:باشه
۳.۹k
۱۴ تیر ۱۴۰۳