فیک کوک (*رز سیاه*) پارت 2
از زبان ا/ت :
گوشیم زنگ خورد برداشتم دیدم تسا بود (دوست ا/ت )
جواب دادم و احوال پرسی کردیم و گفت : راستی ا/ت امروز میریم چهار تا از شرکت هایی که معروفن برای کارت. هر چهار تا به دستیار نیاز دارن .
خوشحال شدم و از جام بلند شدم وگفتم : وای راست میگی ممنون ممنون
گفت : جو گیر نشو برو حاضر شو بدو
قطع کردمو رفتم نیم تنه سفید و پالتو بلنده مشکی و با کتونی مشکی پوشیدم .
بعد گوشیمو بر داشتم و سوار ماشین شدم رفت دنبال تسا .
(چند دقیقه بعد )
تسا سوار ماشین شد و گفت : سلام ، الان لوکیشن رو میزنم بریم برای اولین شرکت.
سرمو تکون دادم که باشه .
رسیدیم شرکت اول جلوی پیاده روی بزرگش پارک کردیم و پیاده شدیم .
سرمو بردم بالا و از از ارتفاع سرم گیج رفت و دهنم باز موند .
به تسا گفتم : دختر شانس بیارن همین جا استخدام شم .
آروم زد رو شونم و گفت : میشی نترس از تو بهتر پیدا نمیکنن.
اعتماد به نفسم بالا رفت و رفتیم تو .
با منشی رئیس اونجا حرف زدیم و گفت : فیلیز خانم به دستیار احتیاج دارن الان میگم بیام .
منو تسا منتظر موندیم که دیدیم یه خانم بدو بدو اومد سمت میز منشی و با خوشحالی گفت : دستیار من کو ؟ کجاست ؟
منشی به من اشاره کرد و اون خانم که فک کنم اسمش فلیز بود بهم نگاه کرد و گفت : وای ببخشید .
دستشو جلوم دراز کرد و گفت : من فیلیزم و شما ؟
بهش دست دادم و با لبخند گفتم : منم ا/ت هستم خوش بختم .
تسا نشست و گفت : خب دیگه ا/ت برو با فیلیز خانم حرف بزن منم اینجام
گفتم : باشه .
و فیلیز خانم همه جارو نشونم داد و رفتیم اتاق خودش .
نشست سر میزش منم نشستم
گفت : خب ار خودت بگو چند سالته جایی کار کردی ؟
گفتم : راستش من جایی کار نکردم و تاره از انگلیس برگشتم سئول .۱۶ سالمه و نه نامزد ندارم و مجردم .
لبخندش باز تر شد و گفت : خوبه ازت خوشم اومد .
گفت : راستی به من نگو فیلیز خانم می خوام راحت باشی باهام گفتم : خی چی بهتون بگم .
گفت : ام راحت باش بگو فیلیز فک کن خواهرتم.
از اخلاقش خوشم اومد و گفتم : چشم فیلیز .
و رفتم پیش تسا و گفتم : خب من کارم شروع شد باید برم ببخشید .
گفت : ن بابا چیزی نشده که منم ماشینتو بر میدارم میرم خونه خودم بگو بیام دنبالت .
سرمو تکون دادم و رفتم تو اتاقم .
۰۰۰۰
لطفا نظرتونو کامت کنید ♡♡
گوشیم زنگ خورد برداشتم دیدم تسا بود (دوست ا/ت )
جواب دادم و احوال پرسی کردیم و گفت : راستی ا/ت امروز میریم چهار تا از شرکت هایی که معروفن برای کارت. هر چهار تا به دستیار نیاز دارن .
خوشحال شدم و از جام بلند شدم وگفتم : وای راست میگی ممنون ممنون
گفت : جو گیر نشو برو حاضر شو بدو
قطع کردمو رفتم نیم تنه سفید و پالتو بلنده مشکی و با کتونی مشکی پوشیدم .
بعد گوشیمو بر داشتم و سوار ماشین شدم رفت دنبال تسا .
(چند دقیقه بعد )
تسا سوار ماشین شد و گفت : سلام ، الان لوکیشن رو میزنم بریم برای اولین شرکت.
سرمو تکون دادم که باشه .
رسیدیم شرکت اول جلوی پیاده روی بزرگش پارک کردیم و پیاده شدیم .
سرمو بردم بالا و از از ارتفاع سرم گیج رفت و دهنم باز موند .
به تسا گفتم : دختر شانس بیارن همین جا استخدام شم .
آروم زد رو شونم و گفت : میشی نترس از تو بهتر پیدا نمیکنن.
اعتماد به نفسم بالا رفت و رفتیم تو .
با منشی رئیس اونجا حرف زدیم و گفت : فیلیز خانم به دستیار احتیاج دارن الان میگم بیام .
منو تسا منتظر موندیم که دیدیم یه خانم بدو بدو اومد سمت میز منشی و با خوشحالی گفت : دستیار من کو ؟ کجاست ؟
منشی به من اشاره کرد و اون خانم که فک کنم اسمش فلیز بود بهم نگاه کرد و گفت : وای ببخشید .
دستشو جلوم دراز کرد و گفت : من فیلیزم و شما ؟
بهش دست دادم و با لبخند گفتم : منم ا/ت هستم خوش بختم .
تسا نشست و گفت : خب دیگه ا/ت برو با فیلیز خانم حرف بزن منم اینجام
گفتم : باشه .
و فیلیز خانم همه جارو نشونم داد و رفتیم اتاق خودش .
نشست سر میزش منم نشستم
گفت : خب ار خودت بگو چند سالته جایی کار کردی ؟
گفتم : راستش من جایی کار نکردم و تاره از انگلیس برگشتم سئول .۱۶ سالمه و نه نامزد ندارم و مجردم .
لبخندش باز تر شد و گفت : خوبه ازت خوشم اومد .
گفت : راستی به من نگو فیلیز خانم می خوام راحت باشی باهام گفتم : خی چی بهتون بگم .
گفت : ام راحت باش بگو فیلیز فک کن خواهرتم.
از اخلاقش خوشم اومد و گفتم : چشم فیلیز .
و رفتم پیش تسا و گفتم : خب من کارم شروع شد باید برم ببخشید .
گفت : ن بابا چیزی نشده که منم ماشینتو بر میدارم میرم خونه خودم بگو بیام دنبالت .
سرمو تکون دادم و رفتم تو اتاقم .
۰۰۰۰
لطفا نظرتونو کامت کنید ♡♡
۴.۸k
۰۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.