سناریو
وقتی بارداری و خیلی اذیت میشی
نامجون
اروم جلوی تلویزیون نشسته بودی و تو خودت جمع شده بودی نام آروم از اتاق میاد بیرون
_صبح بخیر بیب
میبینه جمع شدی تو خودت و سرت و گذاشتی رو پاهات
_بیب..چیشده؟ بدنت درد میکنه؟
آروم سرت رو تکون میدی که میاد پیشت و بغلت میکنه و فیلم مورده علاقتون رو میزاره همراه با خوراکی هاتون نگاه میکنید:]
سوکجین
تو تخت خوابیده بودید که هی از این ور به اون ور دراز میکشیدی
_هانی؟ چیشده اینقدر میچرخی
+همه جام درد میکنه
آروم بغلت میکنه و موهات رو نوازش میکنه و برات آهنگ میخونه :]
یونگی
رفته بود کمپانی که بهش زنگ میزنی
+یونگیا*بغض
_داراینگ!...چیشده...
+میای خونه...
تلفن رو قط میکنی.سوار ماشین میشه و زود میاد خونه کلید رو میندازه تو در و میاد تو
_دارلینگ؟ کجایی
صدایی ازت نمیشنوه پس میره تو اتاق خوابتون رو میبینه از درد تو خودت جمع شدی و داری گریه میکنی
_داراینگ..نمیگی من با هر کدوم ار اون اشک هایی که میریزی میمیرم و زنده میشم؟
هوسوک
سر میز غذا خودن بودید و داشتید غذاتون رو میخوردی که دید اصلا لب به غذات نمیزنی و داری باهاش بازی میکنی
_سنجاب کوچولو...به این فکر کن که بعد از تحمل کردن این همه درد قراره یک نفر دیگه بیاد تو خوانوادمون
جیمین
از صبح درد داشتی و دیگه نمیتونست تحمل کنه پس میری بیرون و غذای مورده علاقت و خوراکی و اون عروسک کاوایی رو که قبلا خوشت اومد بود میگیره و میاد خونه
+جیمینا...کجا بودی
_هیچی...وقت رفته بودم چیزای مورده علاقه یه گربه رو بگیرم...بلکه حالش بهتر شه
تهیونگ
وقتی میبینه حالت این طوریه اولین کاری که به ذهنش میرسه اینکه ببرت رستوران چون میدونه چقدر بیرون غذا خوردن رو دوست داری و میبرتت به رستوران مورده علاقت و بعد میرید باهم شهر بازی
جونگکوک
آروم میاد پیشیت
_خرگوش کوچولو..چی شدی
+همه جام درد میکنه
_چیکار میتونم کنم برای این بانی کوچولویی که اینجا نشسته؟
+میشه بریم یکم راه بریم؟
آروم میخنده
_چرا که نه
__________
درخواستیت
https://wisgoon.com/s.a.b_girl
#سناریو
نامجون
اروم جلوی تلویزیون نشسته بودی و تو خودت جمع شده بودی نام آروم از اتاق میاد بیرون
_صبح بخیر بیب
میبینه جمع شدی تو خودت و سرت و گذاشتی رو پاهات
_بیب..چیشده؟ بدنت درد میکنه؟
آروم سرت رو تکون میدی که میاد پیشت و بغلت میکنه و فیلم مورده علاقتون رو میزاره همراه با خوراکی هاتون نگاه میکنید:]
سوکجین
تو تخت خوابیده بودید که هی از این ور به اون ور دراز میکشیدی
_هانی؟ چیشده اینقدر میچرخی
+همه جام درد میکنه
آروم بغلت میکنه و موهات رو نوازش میکنه و برات آهنگ میخونه :]
یونگی
رفته بود کمپانی که بهش زنگ میزنی
+یونگیا*بغض
_داراینگ!...چیشده...
+میای خونه...
تلفن رو قط میکنی.سوار ماشین میشه و زود میاد خونه کلید رو میندازه تو در و میاد تو
_دارلینگ؟ کجایی
صدایی ازت نمیشنوه پس میره تو اتاق خوابتون رو میبینه از درد تو خودت جمع شدی و داری گریه میکنی
_داراینگ..نمیگی من با هر کدوم ار اون اشک هایی که میریزی میمیرم و زنده میشم؟
هوسوک
سر میز غذا خودن بودید و داشتید غذاتون رو میخوردی که دید اصلا لب به غذات نمیزنی و داری باهاش بازی میکنی
_سنجاب کوچولو...به این فکر کن که بعد از تحمل کردن این همه درد قراره یک نفر دیگه بیاد تو خوانوادمون
جیمین
از صبح درد داشتی و دیگه نمیتونست تحمل کنه پس میری بیرون و غذای مورده علاقت و خوراکی و اون عروسک کاوایی رو که قبلا خوشت اومد بود میگیره و میاد خونه
+جیمینا...کجا بودی
_هیچی...وقت رفته بودم چیزای مورده علاقه یه گربه رو بگیرم...بلکه حالش بهتر شه
تهیونگ
وقتی میبینه حالت این طوریه اولین کاری که به ذهنش میرسه اینکه ببرت رستوران چون میدونه چقدر بیرون غذا خوردن رو دوست داری و میبرتت به رستوران مورده علاقت و بعد میرید باهم شهر بازی
جونگکوک
آروم میاد پیشیت
_خرگوش کوچولو..چی شدی
+همه جام درد میکنه
_چیکار میتونم کنم برای این بانی کوچولویی که اینجا نشسته؟
+میشه بریم یکم راه بریم؟
آروم میخنده
_چرا که نه
__________
درخواستیت
https://wisgoon.com/s.a.b_girl
#سناریو
۲۰.۹k
۱۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.