نفرت و عشق 🖤❤️ ⁵
تو یکم با شوگا خوب شده بودی اونم دیگه اذیت نمیکرد و تو از این موضوع خیلی خوشحال بودی تو دوسش. داشتی ولی مطمئن بودی اون دوستت نداره
«یک هفته بعد»
یک روز دراز کشیده بودی روی مبل داشتی تلویزیون میدیدی که گوشیت زنگ خورد لیسا بود گفت ما ( یعنی سوهو لیسا شوگا) داریم میریم بوسان گفتم بهت که بیای اگه بیای خیلی خوب میشه
گفتی میام ولی کی میریم گفت فردا گفتی ساعت چند گفت ۲ بعد از ظهر گفتی اوکی گفت باید بیای اینجا بعد بریم گفتی باشه
وسایلتو جمع کردی گرفتی خوابیدی صبح بلند شدی رفتی حموم بعد لباس پوشیدی رفتی خونه ی لیسا سوهو درو باز کرد دید شوگا خیلی خوشحال نشسته اونجا گفتی سلام شوگا چرا اینقدر خوشحالی گفت امم راستش چون داری میای آخه اگه نمیامدی من با اینا میرفتم اینا کلا دوتایی بودن خندیدی گفتی پس باید ازم تشکر کنی شوگا آمد پیشت گفت ممنون ا.تااااااا تو خندیدی و ناخواسته بغلش کردی که موقعی که متوجه شدی آمدی سریع از بغلش بیرون و عذر خواهی کردی و سرتو پایین بردی وقتی سرتو آوردی بالا دیدی شوگا میخنده ولی چیزی نپرسیدی
(مغز ا.ت)
چقدر بغلش نرمههههه عررررررر🥺🤤
که شوگا صدات کرد گفت ا.ت ا.ت کجایی داریم میریم تو به خودت آمدی وسایلت را برداشتین و از خونه رفتین بیرون رو به لیسا کردی و گفتی
قطعا منو میخوای بزاری با شوگا تو یک ماشین گفت ببخشید ولی اره👈🏻👉🏻
گفتی دیگه ناراحت نمیشم چون تو همیشه اینکارو میکنی😂
و تو شوگا رفتی پشت نشستید
(نکته :اینه که واسه شما ماشین گرفته بودن و راننده داشت ولی واسه لیسا و سوهو راننده نداشت )
شما باهم باهم حرف میزدید و میخندیدین که فهمیدی شوگا تا به حال اینقدر که با سوهو بود خوشحال نبود
از دید شوگا
داشتم حرف میزدم که دیدم ا.ت خوابه سرشو گذاشتم رو شونم منم کلمو گذاشتم رو سرش خوابیدم
«یک هفته بعد»
یک روز دراز کشیده بودی روی مبل داشتی تلویزیون میدیدی که گوشیت زنگ خورد لیسا بود گفت ما ( یعنی سوهو لیسا شوگا) داریم میریم بوسان گفتم بهت که بیای اگه بیای خیلی خوب میشه
گفتی میام ولی کی میریم گفت فردا گفتی ساعت چند گفت ۲ بعد از ظهر گفتی اوکی گفت باید بیای اینجا بعد بریم گفتی باشه
وسایلتو جمع کردی گرفتی خوابیدی صبح بلند شدی رفتی حموم بعد لباس پوشیدی رفتی خونه ی لیسا سوهو درو باز کرد دید شوگا خیلی خوشحال نشسته اونجا گفتی سلام شوگا چرا اینقدر خوشحالی گفت امم راستش چون داری میای آخه اگه نمیامدی من با اینا میرفتم اینا کلا دوتایی بودن خندیدی گفتی پس باید ازم تشکر کنی شوگا آمد پیشت گفت ممنون ا.تااااااا تو خندیدی و ناخواسته بغلش کردی که موقعی که متوجه شدی آمدی سریع از بغلش بیرون و عذر خواهی کردی و سرتو پایین بردی وقتی سرتو آوردی بالا دیدی شوگا میخنده ولی چیزی نپرسیدی
(مغز ا.ت)
چقدر بغلش نرمههههه عررررررر🥺🤤
که شوگا صدات کرد گفت ا.ت ا.ت کجایی داریم میریم تو به خودت آمدی وسایلت را برداشتین و از خونه رفتین بیرون رو به لیسا کردی و گفتی
قطعا منو میخوای بزاری با شوگا تو یک ماشین گفت ببخشید ولی اره👈🏻👉🏻
گفتی دیگه ناراحت نمیشم چون تو همیشه اینکارو میکنی😂
و تو شوگا رفتی پشت نشستید
(نکته :اینه که واسه شما ماشین گرفته بودن و راننده داشت ولی واسه لیسا و سوهو راننده نداشت )
شما باهم باهم حرف میزدید و میخندیدین که فهمیدی شوگا تا به حال اینقدر که با سوهو بود خوشحال نبود
از دید شوگا
داشتم حرف میزدم که دیدم ا.ت خوابه سرشو گذاشتم رو شونم منم کلمو گذاشتم رو سرش خوابیدم
۲۳.۲k
۱۴ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.