پارت ۵۷
ا.ت ویو: ( بعد از صبحانه )
شکمم اونقدر بزرگ نشده بود که ضایع باشه . پس میتونستم نسبتا لباس تنگ بپوشم ولی نه خیلی تنگ چون به بچه فشار میاد . رفتم سمت کمدم میخواستم لباس انتخاب کنم هوا گرم بود دیگه تابستون بود. دستمو گذاشتم روی یه لباس که اونو بردارم که یهو دست راستشو ( همون که تتو داره) گذاشت رو دستم . با تعجب برگشتم بهش نگاه کردم . روش اون طرف بود و بدون اینکه بهم نگاه کنه گفت : لباس باز نپوشیااا!
ا.ت: ای غیرتت رو قربوووون.
کوک: ما اینیم دیگه
ا.ت: خب آقای از خود راضی اجازه میدید لباس بپوشم؟
کوک: اره بفرمایید ( دستشو برداشت )
لباسمو برداشتم ( اسلاید دوم ) و تنم کردم . رفتم جلوی میز آرایشم . موهامو باز کردم . پایینش رو فر کردم و موهامو خیلی خوشگل کردم و ریختم دورم .
یه آرایش خیلی قشنگ هم انجام دادم . ست جواهرات و رو انداختم و کفشم رو پوشیدم .
کیفم رو هم برداشتم . روم رو برگردوندم که کوک رو دیدم . اووووف مثل همیشه خیلللللی جذاب شده بودددد. ولی این دفعه خیلللللی دختر کشششش . بهش گفتم : اوووم آقای جئون خیلی خوش تیپ کردیاااا . الان نگاه همه میره رو تو .
کوک داشت عطرش رو میزد که با حرف من برگشت سمتم و گفت: اووو میبینم خانم جئون هم خیلی خوشگل شدن و الان چشم همه ی پسرا روی شماست .
آمد جلو و دستشو سمت لباسم دراز کرد . البته بهتره بگم سمت یقه لباسم یا سینه هام و یکم لباسم رو بالاتر کشید و گفت : اینطوری بهتره .
گفتم : عهههه خوب بود که.
گفت : نه خوب نبود .
گفتم : اوووف باشه اصلا . خب تموم شدی؟ بریم؟
کوک: بریم
و با کوک رفتیم و سوار ماشین شدیم .
پرش زمانی به وقتی رسیدن به مقصد :
ا.ت ویو:
وقتی رسیدیم کوک ماشین رو پارک کرد و پیاده شدیم . دست همو گرفتیم و رفتیم سمت سالن .
وقتی بچه های دانشگاه کوک رو دیدن شروع کردن کلی جیغ داد کردن و.... کوک هم به همه احترام گذاشت . میتونم بگم تقریبا همه ی دانشگاه فنش بودن .
بعد از اینا رفتیم سر میزی که برامون مشخص کرده بودن . بعد از چند دقیقه همت آمدن و جشن شروع شد .
اول جشن مدیر دانشگاهمون و استادامون آمدن و سخنرانی کردن . بعدش که آمدن آهنگ بذارم مدیر کوک رو دید و ازش درخواست کرد که اون زنده اجرا کنه و کوک هم قبول کرد و رفت روی سن و اجرا کرد.
بعدش از پسرا ( جین و نامجون و جیمین و تهیونگ و یونگی و جیهوپ ) خواست که برن و هفت نفره اجرا کنن .
توی مدت اجرای پسرا کل بچه های دانشگاه وسط داشتن قر میدادن و میخوندن و کلی حال کردن .
بعد از اجرای اونا همه کلی تشویقشون کردن و جیغ و داد کردن .
بعدش خود مدیرمون آهنگ گذاشت و ادامه جشن رو دادیم .
بعد از اینکه همه کلی رقصیدن و خسته شده بودن دیگه صدای موسیقی رو کم کردن و همه مشغول کارای خودشون شدن . ما هم که مثل همیشه وقت گیر آوردیم و شروع کردیم جرعت و حقیقت بازی کردن .
..............................
اسلاید ۲ لباس ا.ت
اسلاید ۳ لباس لیا
اسلاید ۴ لباس مینی
اسلاید ۵ لباس جنی
اسلاید ۶ لباس لرا
اسلاید ۷ لباس سانا
اسلاید ۸ لباس سومی
عکس لباس پسرا پارت بعدی میذارم
بابت تاخیر هم ببخشید
شکمم اونقدر بزرگ نشده بود که ضایع باشه . پس میتونستم نسبتا لباس تنگ بپوشم ولی نه خیلی تنگ چون به بچه فشار میاد . رفتم سمت کمدم میخواستم لباس انتخاب کنم هوا گرم بود دیگه تابستون بود. دستمو گذاشتم روی یه لباس که اونو بردارم که یهو دست راستشو ( همون که تتو داره) گذاشت رو دستم . با تعجب برگشتم بهش نگاه کردم . روش اون طرف بود و بدون اینکه بهم نگاه کنه گفت : لباس باز نپوشیااا!
ا.ت: ای غیرتت رو قربوووون.
کوک: ما اینیم دیگه
ا.ت: خب آقای از خود راضی اجازه میدید لباس بپوشم؟
کوک: اره بفرمایید ( دستشو برداشت )
لباسمو برداشتم ( اسلاید دوم ) و تنم کردم . رفتم جلوی میز آرایشم . موهامو باز کردم . پایینش رو فر کردم و موهامو خیلی خوشگل کردم و ریختم دورم .
یه آرایش خیلی قشنگ هم انجام دادم . ست جواهرات و رو انداختم و کفشم رو پوشیدم .
کیفم رو هم برداشتم . روم رو برگردوندم که کوک رو دیدم . اووووف مثل همیشه خیلللللی جذاب شده بودددد. ولی این دفعه خیلللللی دختر کشششش . بهش گفتم : اوووم آقای جئون خیلی خوش تیپ کردیاااا . الان نگاه همه میره رو تو .
کوک داشت عطرش رو میزد که با حرف من برگشت سمتم و گفت: اووو میبینم خانم جئون هم خیلی خوشگل شدن و الان چشم همه ی پسرا روی شماست .
آمد جلو و دستشو سمت لباسم دراز کرد . البته بهتره بگم سمت یقه لباسم یا سینه هام و یکم لباسم رو بالاتر کشید و گفت : اینطوری بهتره .
گفتم : عهههه خوب بود که.
گفت : نه خوب نبود .
گفتم : اوووف باشه اصلا . خب تموم شدی؟ بریم؟
کوک: بریم
و با کوک رفتیم و سوار ماشین شدیم .
پرش زمانی به وقتی رسیدن به مقصد :
ا.ت ویو:
وقتی رسیدیم کوک ماشین رو پارک کرد و پیاده شدیم . دست همو گرفتیم و رفتیم سمت سالن .
وقتی بچه های دانشگاه کوک رو دیدن شروع کردن کلی جیغ داد کردن و.... کوک هم به همه احترام گذاشت . میتونم بگم تقریبا همه ی دانشگاه فنش بودن .
بعد از اینا رفتیم سر میزی که برامون مشخص کرده بودن . بعد از چند دقیقه همت آمدن و جشن شروع شد .
اول جشن مدیر دانشگاهمون و استادامون آمدن و سخنرانی کردن . بعدش که آمدن آهنگ بذارم مدیر کوک رو دید و ازش درخواست کرد که اون زنده اجرا کنه و کوک هم قبول کرد و رفت روی سن و اجرا کرد.
بعدش از پسرا ( جین و نامجون و جیمین و تهیونگ و یونگی و جیهوپ ) خواست که برن و هفت نفره اجرا کنن .
توی مدت اجرای پسرا کل بچه های دانشگاه وسط داشتن قر میدادن و میخوندن و کلی حال کردن .
بعد از اجرای اونا همه کلی تشویقشون کردن و جیغ و داد کردن .
بعدش خود مدیرمون آهنگ گذاشت و ادامه جشن رو دادیم .
بعد از اینکه همه کلی رقصیدن و خسته شده بودن دیگه صدای موسیقی رو کم کردن و همه مشغول کارای خودشون شدن . ما هم که مثل همیشه وقت گیر آوردیم و شروع کردیم جرعت و حقیقت بازی کردن .
..............................
اسلاید ۲ لباس ا.ت
اسلاید ۳ لباس لیا
اسلاید ۴ لباس مینی
اسلاید ۵ لباس جنی
اسلاید ۶ لباس لرا
اسلاید ۷ لباس سانا
اسلاید ۸ لباس سومی
عکس لباس پسرا پارت بعدی میذارم
بابت تاخیر هم ببخشید
۵.۰k
۱۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.