معشوقه مافیا
&خب بهشم نمیتونی یه فرصت بدی
+چرا شاید بتونم
&خب همین کارو کن
+اوهوم باشه
&خب دیگه من باید برم فعلا
+خدافظ
بعدش که تهیونگ رفت نشستم با خودم فک کردم مث اینکه حق با تهیونگه دلم برا کوک سوخت گناه داره آخه
یکم همینجوری تو فکر بودم که در اتاق باز شد کوک بود اومد داخل
_امم ببخشید.به خاطر رفتارم فک کنم یکم تند رفتم
+نه اشکالی نداره من ناراحت نشدم
اومد جلوم و یه جعبه دستش بود
+این برا منه؟
_اره به خاطر رفتارم
+وااای مرسی من که گفتم اشکالی نداره
بازش کردم یه گردنبند بود خیلی قشنگ بود نمیدونم چی شد یهو پریدم بغلش و لپشو بوس کردم
_این چی بود الان
+یه تشکر
بعد با هم خندیدیم
+چرا شاید بتونم
&خب همین کارو کن
+اوهوم باشه
&خب دیگه من باید برم فعلا
+خدافظ
بعدش که تهیونگ رفت نشستم با خودم فک کردم مث اینکه حق با تهیونگه دلم برا کوک سوخت گناه داره آخه
یکم همینجوری تو فکر بودم که در اتاق باز شد کوک بود اومد داخل
_امم ببخشید.به خاطر رفتارم فک کنم یکم تند رفتم
+نه اشکالی نداره من ناراحت نشدم
اومد جلوم و یه جعبه دستش بود
+این برا منه؟
_اره به خاطر رفتارم
+وااای مرسی من که گفتم اشکالی نداره
بازش کردم یه گردنبند بود خیلی قشنگ بود نمیدونم چی شد یهو پریدم بغلش و لپشو بوس کردم
_این چی بود الان
+یه تشکر
بعد با هم خندیدیم
۱۹.۳k
۲۶ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.