بغلم کن
پارت دوم ( لطفاً گذارشم نکنید)
از زبان آکو : چند دقیقه تو ماشین بودم حالم خیلی عجیب بود پنج سنتی هنوز تو دستم بود گذاشتمش تو جیبم و رفتم بیرون به اون پرورشگاه نگاه کردم آتسوشی هم تو یه پرورشگاه بود چقدر تلاش میکردم اون پرورشگاه لعنتی رو از یاد ببره رفتم تو اون پرورشگاه اونجا اصلا خیلی فضای قشنگی واسه بچه ها داشت نقاشی های قشنگی که حدس می زدم کار آتسوشی باشه با کلی کاردستی کسی نبود انگار که فقط آتسوشی اینجا کار می کرد صدایی از تو یکی از اتاقا شنیدم رفتم از لای در گوش دادم آتسوشی داشت واسه بچه ها قصه میخوند
+ خوب بچه ها قصه ی ما تموم شد وقته خوابه
& عمو آتسوشی
صدای یکی از بچه ها بود
+ جانم نورا
& شما میخواین دارا و نوعه رو ببرید یه پرورشگاه دیگه
+ راستش نه چون پرورشگاهای دیگه نمیتونن مراقب شون باشن برای همین پیش ما می مونن
همه ی بچه ها خوشحال شدن
+ خوب بچه ها وقت خوابه شب بخیر
رفتم پشت دیوار دیدم دوتا بچه ی کوچیک بغله آتسوشیه رفت توی اتاق بغلی و اون دوتا رو خوابوند واقعا مامان بودنم بهش میاد از پرورشگاه زدم بیرون تو فکر به اینکه چیکار کنم که دوباره همه چیز رو درست کنم فکر می کردم....
از زبان آکو : چند دقیقه تو ماشین بودم حالم خیلی عجیب بود پنج سنتی هنوز تو دستم بود گذاشتمش تو جیبم و رفتم بیرون به اون پرورشگاه نگاه کردم آتسوشی هم تو یه پرورشگاه بود چقدر تلاش میکردم اون پرورشگاه لعنتی رو از یاد ببره رفتم تو اون پرورشگاه اونجا اصلا خیلی فضای قشنگی واسه بچه ها داشت نقاشی های قشنگی که حدس می زدم کار آتسوشی باشه با کلی کاردستی کسی نبود انگار که فقط آتسوشی اینجا کار می کرد صدایی از تو یکی از اتاقا شنیدم رفتم از لای در گوش دادم آتسوشی داشت واسه بچه ها قصه میخوند
+ خوب بچه ها قصه ی ما تموم شد وقته خوابه
& عمو آتسوشی
صدای یکی از بچه ها بود
+ جانم نورا
& شما میخواین دارا و نوعه رو ببرید یه پرورشگاه دیگه
+ راستش نه چون پرورشگاهای دیگه نمیتونن مراقب شون باشن برای همین پیش ما می مونن
همه ی بچه ها خوشحال شدن
+ خوب بچه ها وقت خوابه شب بخیر
رفتم پشت دیوار دیدم دوتا بچه ی کوچیک بغله آتسوشیه رفت توی اتاق بغلی و اون دوتا رو خوابوند واقعا مامان بودنم بهش میاد از پرورشگاه زدم بیرون تو فکر به اینکه چیکار کنم که دوباره همه چیز رو درست کنم فکر می کردم....
۶.۲k
۲۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.