ازدواج اجباری 5

که کوک میره سمت ماشینش و گازشو میگیره و میره
ویو ا/ت
دویدم که برسم بهش وست خیابون دیگه نفس نفس میزدم
+وایساااااا هوفففف
+اجوما
=جانم دخترم؟
+یه ماشین برام جور میکنی ؟
=ارباب منو میکشه
× ارباب چرا بهش میگن ارباب؟(توذهنش)
+لطفاااا اون با من
=باشه دخترم
سریع یه ماشین برام گرفتو رفتم سمت مدرسه ....
ویو کوک
با چیزی که ا/ت گفت آنقدر عصبی شدم که سریع رفتم مدرسه
کوک درو با شدت میکوبه میره تو
_صاحب این بی صاحاب کیه؟
مدیر*
* بله اقا؟؟؟؟؟؟
_پس توی!!! یقشو میگیره میچسبونه به دیوار
ویدیو مدار بسته کجاس ؟؟
*چرا باید بهت بگم ولم کن خفه شدم
_کجاسسسسس؟(بیشتر یقشو فشار میده)
*ت..تو اتاق کنارتون
_ ( یقشو ول میکنه و میده سمت دوربینا)
به دوربینا نگاه میکنه
_این کیه؟اشاره به لپتاپ
*ک...کی؟...
_این مگه کوره
*یورا هان یورا
_کجاس؟
*چیش؟
_خونش (جدی ، عصبانی و سرد تمام این حرفارو میگه )
*......ء
_لال شدی ؟؟؟؟؟(داد)
*آدرس خونه ...(میگه)
کوک بدون هیج حرفی میره
میره سمت خونه دختره
ویو ا/ت
سریع دویدم سمت مدرسه درو باز کردم
+ا...آقا مدیر یه مردی نیومد نسبتا عصبی
*چطور؟
+کجاسسسس؟؟؟
*رفت سمت خونه هان یورا
+وایی نه چرا گذاشتین بره
*داشت منو قورت میداددددد خانم این کی بود
+شوهرم ...
مدیر میاد سمت ا/ت دستاشو میزاره رو شونش
*ازد...ازدواج کردی؟
+بله
*ولی تو هنوز تازه ۱۸ سالت شده
+ییخشید من وقتشو ندارم باید برم (تعظیم میکنه و میره)
*پوففف خدایا آخرشم این باباش کار خودشو کرد
فلش بک به ۱ سال پیشت
ویو بابای ا/ت و مدیر
*شما واقعا میخواهید این کار رو بکنین آقای کیم
×معلومه پول خوبی میگیرم
*ا..اما


ادامه دارد
شرط نداریم خوشگلام و اینکه براتون روزی دوتا میزارم