part: 3
part: 3
با تعجب نگام. کرد و گفت
یونگی: با یه مکیدن گردن گریت گرف؟
جیمین: من با هق مکیدن گردنم هق تحریک هق میشم
یونگی ویو
چقد.. نازنازیه.. باید بعدا بهش قوی بودنو یاد بدم..
یونگی: باشه غذاتو بخور
جیمین ویو
اخیش خوب شد ولم کرد وگرنه... میکردم
غذاشونو خوردن جیمین پاشد و خواست بره اتاقش که یونگی گف
یونگی: بیا اتاقم کارت دارم
جیمین: چ..چشم
اب دهنشو قورت داد رفت
پشت سر یونگی راه افتاد
وارد اتاقش شدن
یونگی: بشین رو تخت
جیمین: واسه چی؟
یونگی: حرف گوش کن
(ترسناک)
جیمین:چ..چشم
از اینجا به بعد اصماته
اگر جنبه ندارید نخونید
چون رباط فعاله با ۸ اکانت
گزارش میشید ❌❌❌❌
رفتو روی تخت دراز کشید
یونگی روش خیمه زد و شروع کرد به خوردن لبای پفکیش.....
جیمین همراهی کرد باهاش
هر چند جیمینم بدش نمیومد
با یه نفر دیگه لذت ببره
کم کم بوسه هاشون عمیق تر شد
یونگی لباسای جیمین رو با یه حرکت جر داد
فقط باک.سرش تنش مونده بود رفت سراغ گردنش رو مک میزد.. بالاخره جیمین تحریک شد... این برای یونگی خوب بود
راحتتر کارشو میکرد... نوک نپ.یل هاشو توی دستاش گرفت.. و فشارش داد..
جیمین: عاهههه ددی.. میخوامت.. عاههه
یونگی: هنوز زوده بیبی بوی...
جیمین سرشو. به عقب پرت کرد و لبشو گاز گرفت
یونگی اروم با دستش... جیمین رو نوازش میکرد
جیمین: عاهههه... سریع باش
یونگی: چشم جوجه
شروع کرد به هند.جاب رفتن واسه جوجه بی قرار زیرش...
بعد از ۵ مین جیمین روی دستای عضله ای و تتو دار یونگی خالی شد
جیمین: عاهه..... چقد خوب بودی.. ددی
یونگی: مث اینکه بهت خوش گذشته هااا
جیمین: برو بابا
یونگی: چی؟ یه بار دیگه تکرارش. کن؟
جیمین: گفتم.... خیلی خوب بودی
یونگی: خوبه جوجه..براید بغلش کرد بردش. تو حموم.... خوابید تو وان جیمینم گذاشت. رو. خودش..
جیمین: چرا منو دزدیدی؟ چجوری منو زیر نظر داشتی؟ از. کجا رنگ مورد علااقمو میدونی؟
از. کجا میدونی. من عاشق برند دیورم؟
راستییییییی
یونگی: آرومم باشش.. خوب این دیگه یه. رازه چاگیا..
با تعجب نگام. کرد و گفت
یونگی: با یه مکیدن گردن گریت گرف؟
جیمین: من با هق مکیدن گردنم هق تحریک هق میشم
یونگی ویو
چقد.. نازنازیه.. باید بعدا بهش قوی بودنو یاد بدم..
یونگی: باشه غذاتو بخور
جیمین ویو
اخیش خوب شد ولم کرد وگرنه... میکردم
غذاشونو خوردن جیمین پاشد و خواست بره اتاقش که یونگی گف
یونگی: بیا اتاقم کارت دارم
جیمین: چ..چشم
اب دهنشو قورت داد رفت
پشت سر یونگی راه افتاد
وارد اتاقش شدن
یونگی: بشین رو تخت
جیمین: واسه چی؟
یونگی: حرف گوش کن
(ترسناک)
جیمین:چ..چشم
از اینجا به بعد اصماته
اگر جنبه ندارید نخونید
چون رباط فعاله با ۸ اکانت
گزارش میشید ❌❌❌❌
رفتو روی تخت دراز کشید
یونگی روش خیمه زد و شروع کرد به خوردن لبای پفکیش.....
جیمین همراهی کرد باهاش
هر چند جیمینم بدش نمیومد
با یه نفر دیگه لذت ببره
کم کم بوسه هاشون عمیق تر شد
یونگی لباسای جیمین رو با یه حرکت جر داد
فقط باک.سرش تنش مونده بود رفت سراغ گردنش رو مک میزد.. بالاخره جیمین تحریک شد... این برای یونگی خوب بود
راحتتر کارشو میکرد... نوک نپ.یل هاشو توی دستاش گرفت.. و فشارش داد..
جیمین: عاهههه ددی.. میخوامت.. عاههه
یونگی: هنوز زوده بیبی بوی...
جیمین سرشو. به عقب پرت کرد و لبشو گاز گرفت
یونگی اروم با دستش... جیمین رو نوازش میکرد
جیمین: عاهههه... سریع باش
یونگی: چشم جوجه
شروع کرد به هند.جاب رفتن واسه جوجه بی قرار زیرش...
بعد از ۵ مین جیمین روی دستای عضله ای و تتو دار یونگی خالی شد
جیمین: عاهه..... چقد خوب بودی.. ددی
یونگی: مث اینکه بهت خوش گذشته هااا
جیمین: برو بابا
یونگی: چی؟ یه بار دیگه تکرارش. کن؟
جیمین: گفتم.... خیلی خوب بودی
یونگی: خوبه جوجه..براید بغلش کرد بردش. تو حموم.... خوابید تو وان جیمینم گذاشت. رو. خودش..
جیمین: چرا منو دزدیدی؟ چجوری منو زیر نظر داشتی؟ از. کجا رنگ مورد علااقمو میدونی؟
از. کجا میدونی. من عاشق برند دیورم؟
راستییییییی
یونگی: آرومم باشش.. خوب این دیگه یه. رازه چاگیا..
۱.۸k
۲۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.