فیک تقاص پارت ۹۵
یه هفته بعد
راوی ویو
اون شب تاریک با از دست دادن سارا گذشت و مین هو با تیر تفنگ ا/ت کشته شد و سلین هم توسط تهیونگ و تا ابد از بین رفتن
ا/ت اون شب متوجه شد که دلشوره ش بی خودی نبود
پلیس ها اونشب اومدن و همه رو دستگیر کردن
حتی خود جیمین که یه مامور مخفی بود بازم دستگیر شد(یاح یاح تازه قراره رازها رو بفهمید😂)
جیمین بعد از دست دادن سارا خیلی ناراحت بود و تنها کاری که کرد این بود که همه ی ناراحتی هاش رو توی خودش ریخت
هیچکس نمیتونه جای سارا رو تو قلب جیمین پر کنه
حالا جیمین فهمید که ادما هیچ وقت قدر داشته هاشونو نمیدونن بلکه بعد از اینکا اونا رو از دست دادن میفهمن که چه چیز بزرگی رو از دست دادن
اشتباه جیمین همین بود
توجه کم به سارا
و حالا ناراحته و فقط خودش رو سرزنش میکنه
(پسر لعنتیم افسرده شد .... ساری بیب ولی من یه نویسنده ی عوضی ام😢)
(خودمم افسردگی گرفتم😐😢)
ا/ت ویو
جلو در پاسگاه با الینا و جین هو منتظرشون بودیم که بیان
یهو صدای اشنا یه زن رو کنار خودشم شنیدم که گفت سلام
برگشتم به کنارم نگا کردم که دیدم همون کنارم وایستاده
همونی که اونشب جونگ کوک رو اورد
همونی که جیمین عکسش رو به عنوان مامانم بهم نشون داد
به سر تا پاش نگا کلی انداختم و گفتم تو کی هستی ؟
زنه گفت اسمم هلنه
پوکر گفتم وای چه جالب ولی من اسمتو نخواستم !
هلن گفت تو ام دقیقا مثل برادرت بد خلقی
گفتم تو جیمین و از کجا میشناسی ؟
هلن گفت فک میکردم من و یادت بیاد !
گفتم یادم هست ولی تا اونجایی که یادم میاد مرده بودی (منظورم اینه که جیمین بهش گفته بود که تو مردی ولی الان چرا زنده ای)
هلن با خنده گفت اااااه درسته ... اتفاقا خودش منو کشته بود ولی فعلا زنده م
با تعجب گفتم منظورت ؟
هلن سرشو تکون داد و گفت بزار خود جیمین برات بگه !
همه ی ادما از نظرم رو مخن
و این هلن هم یکی از اون افرادیه که واقعا رو مخمه
چند ثانیه گذشت که بالاخره یونگی و هوسوک و نامجون از پاسگاه خارج شدن
جین هو وقتی یونگی رو دید مثل خری که بهش تیتاب دادن ذوق کرد و دویید سمت یونگی
یونگی با خنده محکم جین هو رو بغل کرد
جین هو تازه متوجه نامجون شد و سریع از یونگی جدا شد و رفت نامجون هم بغل کرد و گفت دلم برات تنگ شده بود
یونگی با اعتراض گفت هی تو این حرفو بهم نگفتی !(حسود😐😂)
جین هو گفت دخالت نکن الکی
جین هو از نامجون جدا شد و گفت پس جین اوپا (جهت یاداوری نامجون و جین برادرای جین هو بودن)کجاس ؟
نامجون گفت بقیه هم الان میان !
جین و جونگ کوک هم بالاخره اومدن
وقتی جونگ کوک رو دیدم استرس گرفتم
دلم واسش تنگ شده بود
راوی ویو
اون شب تاریک با از دست دادن سارا گذشت و مین هو با تیر تفنگ ا/ت کشته شد و سلین هم توسط تهیونگ و تا ابد از بین رفتن
ا/ت اون شب متوجه شد که دلشوره ش بی خودی نبود
پلیس ها اونشب اومدن و همه رو دستگیر کردن
حتی خود جیمین که یه مامور مخفی بود بازم دستگیر شد(یاح یاح تازه قراره رازها رو بفهمید😂)
جیمین بعد از دست دادن سارا خیلی ناراحت بود و تنها کاری که کرد این بود که همه ی ناراحتی هاش رو توی خودش ریخت
هیچکس نمیتونه جای سارا رو تو قلب جیمین پر کنه
حالا جیمین فهمید که ادما هیچ وقت قدر داشته هاشونو نمیدونن بلکه بعد از اینکا اونا رو از دست دادن میفهمن که چه چیز بزرگی رو از دست دادن
اشتباه جیمین همین بود
توجه کم به سارا
و حالا ناراحته و فقط خودش رو سرزنش میکنه
(پسر لعنتیم افسرده شد .... ساری بیب ولی من یه نویسنده ی عوضی ام😢)
(خودمم افسردگی گرفتم😐😢)
ا/ت ویو
جلو در پاسگاه با الینا و جین هو منتظرشون بودیم که بیان
یهو صدای اشنا یه زن رو کنار خودشم شنیدم که گفت سلام
برگشتم به کنارم نگا کردم که دیدم همون کنارم وایستاده
همونی که اونشب جونگ کوک رو اورد
همونی که جیمین عکسش رو به عنوان مامانم بهم نشون داد
به سر تا پاش نگا کلی انداختم و گفتم تو کی هستی ؟
زنه گفت اسمم هلنه
پوکر گفتم وای چه جالب ولی من اسمتو نخواستم !
هلن گفت تو ام دقیقا مثل برادرت بد خلقی
گفتم تو جیمین و از کجا میشناسی ؟
هلن گفت فک میکردم من و یادت بیاد !
گفتم یادم هست ولی تا اونجایی که یادم میاد مرده بودی (منظورم اینه که جیمین بهش گفته بود که تو مردی ولی الان چرا زنده ای)
هلن با خنده گفت اااااه درسته ... اتفاقا خودش منو کشته بود ولی فعلا زنده م
با تعجب گفتم منظورت ؟
هلن سرشو تکون داد و گفت بزار خود جیمین برات بگه !
همه ی ادما از نظرم رو مخن
و این هلن هم یکی از اون افرادیه که واقعا رو مخمه
چند ثانیه گذشت که بالاخره یونگی و هوسوک و نامجون از پاسگاه خارج شدن
جین هو وقتی یونگی رو دید مثل خری که بهش تیتاب دادن ذوق کرد و دویید سمت یونگی
یونگی با خنده محکم جین هو رو بغل کرد
جین هو تازه متوجه نامجون شد و سریع از یونگی جدا شد و رفت نامجون هم بغل کرد و گفت دلم برات تنگ شده بود
یونگی با اعتراض گفت هی تو این حرفو بهم نگفتی !(حسود😐😂)
جین هو گفت دخالت نکن الکی
جین هو از نامجون جدا شد و گفت پس جین اوپا (جهت یاداوری نامجون و جین برادرای جین هو بودن)کجاس ؟
نامجون گفت بقیه هم الان میان !
جین و جونگ کوک هم بالاخره اومدن
وقتی جونگ کوک رو دیدم استرس گرفتم
دلم واسش تنگ شده بود
۲۹.۱k
۲۸ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.