.๑ منو به یاد بیار ๑.
part8
از زبان کوک •
داشتم فیلم میدیدم که گوشیم زنگ خورد و با دیدن اسم پدرزن رو صفحه اش سریع برداشتم
( پدر ا/ت رو با _ نشون میدم)
کوک: الو پدرزن
_ درد الو پسره بد ترکیب ( دوستان فیکه)
کوک: دوباره چیشده؟
_ چی شده؟ من دخترمو سپردم دست تو بعد الان بهم خبر رسیده تصادف کرده من حق دارم الان تو رو از شیش جهت به شست روش سامورایی شیشصد تیکه کنم
کوک: بله.. حق دارین...
_ شانس اوردی که سئول نیستم وگرنه میدونستم چیکارت کنم
کوک: بله بله...
_ ولی خب به خیر گذشت اییی اصن واسه چیز دیگه ای زنگ زدم کلا یادم رفت، کی می خوای ازش خواستگاری کنی؟
کوک: اوه اون...
فلش بک به دو هفته•
کوک: میخوام از دخترتون خواستگاری کنم
_ خب بکن
کوک: خب شما ام کمکم کنید
_ به من ربطی نداره اینش به خودت مربوطه
کوک: خب.... هفته دیگه انجامش میدم..
_ خوبه افرین
پایان فلش بک•
_ اره همون
کوک: خب من که نمیتونم همین الان ازش خواستگاری کنم ا/ت حافظه اشو از دست داده و این خیلی باعث میشه شکه شه
_ خیله خب ولی اینو به خاطرت داشته باش... خدافظ
کوک: اوهوم... خدافظ
بعد از تموم شدن صحبت با پدر ا/ت گوشیمو گذاشتم رو دسته مبل و تلوزیون رو خاموش کردم و رفتم تو اتاق پیش ا/ت...
کوک: تو چرا کله ات تو گوشیه؟
ا/ت: عه... مگه بیداری؟
نمیدونم دقیقا چی بگم همینجوری داشت نگام میکرد که یهو صدای جیغ از تو گوشیش اومد
ا/ت: ای واییی
کوک: اون چی بود خانم ا/ت؟
ا/ت: هی.. هیچی
کوک: گوشیتو بده
ا/ت: نمیدم... مگه بابامی؟
گوشیو از دستش کشیدم و با چیزی که دیدم داد زدم و گوشی انداختم رو تخت رفتم پشت در
کوک: اون دیگه چه کوفتی بود
ا/ت: فک نمیکردم انقد ترسو باشی... بابا یه فیلمه دیگه
کوک: نه نه مطمئنم میاد تو خوابم ( کیوتتتت)
یهو ا/ت زد زیر خنده
کوک: نخند...
ا/ت: نمیتونم اخه تو بازم با وجود اون جثه بزرگت زیادی کیوتی
کوک: کیوت اره؟
ا/ت: اوهوم
خیلی جدی رفتم سمتش و پتو رو از روش زدم کنار، با تعجب بهم خیره شد
کوک: الان یه کیوتی نشونت بدم اون سرش نا پیدا
اینو گفتم و شروع کردم تا تونستم قلقلکش دادم
ا/ت: بسه..... ای... مردم دلم...
کوک: من کیوتم ها؟ بگو کوک کیوت نیس تا ولت کنم
ا/ت: کو.. ک... خیلییی کیوته ( به خدا خودش کرم داره)
کوک: ازت نا امید شدم
دست از قلقلک دادنش برداشتمو کنارش دراز کشیدم
کوک: خب بزار اون فیلمتو بینم
ا/ت: میترسیا
کوک: نمیترسم
ا/ت: باشه
پنج دقیقه بعد•
کوک: غلط کردم.... جیغغغ... چرا از تو دهنش نفت درمیاد
ا/ت: گفتم میترسی... حالا لطفا ولم کن خفه شدم
محکم تر بغلش کردمو سرمو برگردوندم تا دیگه نبینم ولی همونجوری خوابم برد
ادامه دارد...
•••••••••••••••••••••••
پارت هشت رو تقدیمتون میکنم
خب ایندفعه شرطا رو بیشتر میکنم چون واقعا تنبلی اجازه نمیده بنویسم
لایک: ۲۳
کامنت: ۲٠( کامنت درست درمون بزارین نمیخواد صد بار بگین بعدی)
از زبان کوک •
داشتم فیلم میدیدم که گوشیم زنگ خورد و با دیدن اسم پدرزن رو صفحه اش سریع برداشتم
( پدر ا/ت رو با _ نشون میدم)
کوک: الو پدرزن
_ درد الو پسره بد ترکیب ( دوستان فیکه)
کوک: دوباره چیشده؟
_ چی شده؟ من دخترمو سپردم دست تو بعد الان بهم خبر رسیده تصادف کرده من حق دارم الان تو رو از شیش جهت به شست روش سامورایی شیشصد تیکه کنم
کوک: بله.. حق دارین...
_ شانس اوردی که سئول نیستم وگرنه میدونستم چیکارت کنم
کوک: بله بله...
_ ولی خب به خیر گذشت اییی اصن واسه چیز دیگه ای زنگ زدم کلا یادم رفت، کی می خوای ازش خواستگاری کنی؟
کوک: اوه اون...
فلش بک به دو هفته•
کوک: میخوام از دخترتون خواستگاری کنم
_ خب بکن
کوک: خب شما ام کمکم کنید
_ به من ربطی نداره اینش به خودت مربوطه
کوک: خب.... هفته دیگه انجامش میدم..
_ خوبه افرین
پایان فلش بک•
_ اره همون
کوک: خب من که نمیتونم همین الان ازش خواستگاری کنم ا/ت حافظه اشو از دست داده و این خیلی باعث میشه شکه شه
_ خیله خب ولی اینو به خاطرت داشته باش... خدافظ
کوک: اوهوم... خدافظ
بعد از تموم شدن صحبت با پدر ا/ت گوشیمو گذاشتم رو دسته مبل و تلوزیون رو خاموش کردم و رفتم تو اتاق پیش ا/ت...
کوک: تو چرا کله ات تو گوشیه؟
ا/ت: عه... مگه بیداری؟
نمیدونم دقیقا چی بگم همینجوری داشت نگام میکرد که یهو صدای جیغ از تو گوشیش اومد
ا/ت: ای واییی
کوک: اون چی بود خانم ا/ت؟
ا/ت: هی.. هیچی
کوک: گوشیتو بده
ا/ت: نمیدم... مگه بابامی؟
گوشیو از دستش کشیدم و با چیزی که دیدم داد زدم و گوشی انداختم رو تخت رفتم پشت در
کوک: اون دیگه چه کوفتی بود
ا/ت: فک نمیکردم انقد ترسو باشی... بابا یه فیلمه دیگه
کوک: نه نه مطمئنم میاد تو خوابم ( کیوتتتت)
یهو ا/ت زد زیر خنده
کوک: نخند...
ا/ت: نمیتونم اخه تو بازم با وجود اون جثه بزرگت زیادی کیوتی
کوک: کیوت اره؟
ا/ت: اوهوم
خیلی جدی رفتم سمتش و پتو رو از روش زدم کنار، با تعجب بهم خیره شد
کوک: الان یه کیوتی نشونت بدم اون سرش نا پیدا
اینو گفتم و شروع کردم تا تونستم قلقلکش دادم
ا/ت: بسه..... ای... مردم دلم...
کوک: من کیوتم ها؟ بگو کوک کیوت نیس تا ولت کنم
ا/ت: کو.. ک... خیلییی کیوته ( به خدا خودش کرم داره)
کوک: ازت نا امید شدم
دست از قلقلک دادنش برداشتمو کنارش دراز کشیدم
کوک: خب بزار اون فیلمتو بینم
ا/ت: میترسیا
کوک: نمیترسم
ا/ت: باشه
پنج دقیقه بعد•
کوک: غلط کردم.... جیغغغ... چرا از تو دهنش نفت درمیاد
ا/ت: گفتم میترسی... حالا لطفا ولم کن خفه شدم
محکم تر بغلش کردمو سرمو برگردوندم تا دیگه نبینم ولی همونجوری خوابم برد
ادامه دارد...
•••••••••••••••••••••••
پارت هشت رو تقدیمتون میکنم
خب ایندفعه شرطا رو بیشتر میکنم چون واقعا تنبلی اجازه نمیده بنویسم
لایک: ۲۳
کامنت: ۲٠( کامنت درست درمون بزارین نمیخواد صد بار بگین بعدی)
۱۵.۲k
۱۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.