دبیرقتان پر دردسر۴
ویو کوک
وقتی برگشتم سمت بچه ها یه لحظه فکر کردم با خودم که لباس ات چقدر باز بود اون غلط میکنه اینجوری لباس میپوشه،وا اصلا من چرا دارم براش غیرتی میشم هرجور دوست داره بپوشه ولی ذهنم رفت پیش ات
ویو ات
وارده بار که شدیم جونگ کوک ، تهیونگ و ۲تا پسر دیگرو دیدم یکیشون آشنا میزد ولی ول کن یه لحظه جونگ کوک نگاهش افتاد سمت من که منم بهش چشم غره رفتم و با لونا رفتیم دم صندلی ها و نشستیم و بارمن تا منو دید سر خم کرد و گفت خانم کیم خوشامدید و من به بارمن گفتم:مرسی یه ویسکیه ۹۰درصد. لونا هم گفت:منم یه ویسکیه ۳۰درصد. بارمن گفت: حتما خانم ها.بچه ها شاید بگین ۹۰درصد زیاده ولی من با این چیزا مست نمیشم اره دیگه گفتم بدونید خلاصه.وقتی بارمن رفت لونا گفت:اینجا خیلی خوشگله!
منم گفتم:اره باحاله.
بعد بارمن مشروبامونو آورد و ما مشغوله خوردنش بودیم و باهم حرف میزدیم که یه ۲تا پسر اومدن یکی سمت لونا نشست و اونیکی هم سمت من .اونیکی که سمت من بود گفت:سلام خوشگلا من فیلیکسم اونم هیونجین(بچه ها از استری کیدز نیستن)نظرتون چیه یه حالی باهم بکنیم؟
بعد دیدم اون پسره هیونجین دستشو گذاشت روی رونه لونا و این یکی پسره هم دستشو انداخت دور گردن منم که دیگه واقعا عصبانی بودم به پسره هیونجین گفتم:دستتو از روی پای دوسته من بردار😡
اونم گفت: برندارم چیکار میکنی؟
منم یه خنده ای از روی عصبانیت کردم و بعد با عصبانیت گفتم:اینکارو ،بعد دستشو گرفتم بلندش کردم و یه لگد زدم یه شکمش که رفت اونور و اونیکی پسره فیلیکس دستشو گذاشت روشونم منم اسلحمو در آوردم و نشونه گرفتم روی سینش گفتم دفعیه دیگه اینکارو بکنی باید زندگیه خوبتو تو خواب ببینی فهمیدی یا حالیت کنم؟ اونم با ترس گفت فهمیدم میشه برم منم گفتم اره ولی قبلش…..یه شلیک تو پاش کردم و برگشتم سمت دوستش که اونجا افتاده بود به پای اونم شلیک کردم و گفتم حالا میتونید برید
بعد نگاهم به جونگ کوک و دوستاش افتاد که داشتن با دهن باز نگاه میکردن سرنوشت به معنایه چیه تکون دادم و روند کردم اونور سمت لونا دیدم دل ه گریه میکنه با حالته نگرانی گفتم:خوبی؟آسیب دیدی؟
اونم گفت نه خوبم مرسی که کمکم کردی
منم گفتم خواهش میکنم بابا این چه حرفیه بیا بریم خونه .به بارمنم گفتم خودت میدونی چیکار کنی دیگه.اونم گفت:بله خانم کیم.
منم زیره شونه ی لونا رو گرفتم و رفتیم تو ماشین و به سمت خونه راه افتادیم.
ویو کوک
وای ات واقعا یه دختره وحشیه ولی من وحشی بودنشم دوست دارم،وای چی دارم میگم!ولی خلاصه حال کردم خیلی خوب دهن اونا رو آورد پایین
ویو جیمین
اون دختره خیلی آشناست (اتو میگه) حس میکنم قبلا دیدمش!
بیا پایین👇🏻
و
ویوی
خماری
بچه ها اصلا شرطارو نمیرسونید و مثل روح میمونید اگه دفه ی بعدی شرطارو کامل نکنید دیگه نمیزارم
۱:اسلحه ی ات
شرط ها :
همون پارت قبل
خدافظ ❤️❤️😘😘
وقتی برگشتم سمت بچه ها یه لحظه فکر کردم با خودم که لباس ات چقدر باز بود اون غلط میکنه اینجوری لباس میپوشه،وا اصلا من چرا دارم براش غیرتی میشم هرجور دوست داره بپوشه ولی ذهنم رفت پیش ات
ویو ات
وارده بار که شدیم جونگ کوک ، تهیونگ و ۲تا پسر دیگرو دیدم یکیشون آشنا میزد ولی ول کن یه لحظه جونگ کوک نگاهش افتاد سمت من که منم بهش چشم غره رفتم و با لونا رفتیم دم صندلی ها و نشستیم و بارمن تا منو دید سر خم کرد و گفت خانم کیم خوشامدید و من به بارمن گفتم:مرسی یه ویسکیه ۹۰درصد. لونا هم گفت:منم یه ویسکیه ۳۰درصد. بارمن گفت: حتما خانم ها.بچه ها شاید بگین ۹۰درصد زیاده ولی من با این چیزا مست نمیشم اره دیگه گفتم بدونید خلاصه.وقتی بارمن رفت لونا گفت:اینجا خیلی خوشگله!
منم گفتم:اره باحاله.
بعد بارمن مشروبامونو آورد و ما مشغوله خوردنش بودیم و باهم حرف میزدیم که یه ۲تا پسر اومدن یکی سمت لونا نشست و اونیکی هم سمت من .اونیکی که سمت من بود گفت:سلام خوشگلا من فیلیکسم اونم هیونجین(بچه ها از استری کیدز نیستن)نظرتون چیه یه حالی باهم بکنیم؟
بعد دیدم اون پسره هیونجین دستشو گذاشت روی رونه لونا و این یکی پسره هم دستشو انداخت دور گردن منم که دیگه واقعا عصبانی بودم به پسره هیونجین گفتم:دستتو از روی پای دوسته من بردار😡
اونم گفت: برندارم چیکار میکنی؟
منم یه خنده ای از روی عصبانیت کردم و بعد با عصبانیت گفتم:اینکارو ،بعد دستشو گرفتم بلندش کردم و یه لگد زدم یه شکمش که رفت اونور و اونیکی پسره فیلیکس دستشو گذاشت روشونم منم اسلحمو در آوردم و نشونه گرفتم روی سینش گفتم دفعیه دیگه اینکارو بکنی باید زندگیه خوبتو تو خواب ببینی فهمیدی یا حالیت کنم؟ اونم با ترس گفت فهمیدم میشه برم منم گفتم اره ولی قبلش…..یه شلیک تو پاش کردم و برگشتم سمت دوستش که اونجا افتاده بود به پای اونم شلیک کردم و گفتم حالا میتونید برید
بعد نگاهم به جونگ کوک و دوستاش افتاد که داشتن با دهن باز نگاه میکردن سرنوشت به معنایه چیه تکون دادم و روند کردم اونور سمت لونا دیدم دل ه گریه میکنه با حالته نگرانی گفتم:خوبی؟آسیب دیدی؟
اونم گفت نه خوبم مرسی که کمکم کردی
منم گفتم خواهش میکنم بابا این چه حرفیه بیا بریم خونه .به بارمنم گفتم خودت میدونی چیکار کنی دیگه.اونم گفت:بله خانم کیم.
منم زیره شونه ی لونا رو گرفتم و رفتیم تو ماشین و به سمت خونه راه افتادیم.
ویو کوک
وای ات واقعا یه دختره وحشیه ولی من وحشی بودنشم دوست دارم،وای چی دارم میگم!ولی خلاصه حال کردم خیلی خوب دهن اونا رو آورد پایین
ویو جیمین
اون دختره خیلی آشناست (اتو میگه) حس میکنم قبلا دیدمش!
بیا پایین👇🏻
و
ویوی
خماری
بچه ها اصلا شرطارو نمیرسونید و مثل روح میمونید اگه دفه ی بعدی شرطارو کامل نکنید دیگه نمیزارم
۱:اسلحه ی ات
شرط ها :
همون پارت قبل
خدافظ ❤️❤️😘😘
۵.۸k
۰۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.