پارت ۱۱ دیدار ناگهانی
دیدار ناگهانی
پارت:۱۱
راوی ویو:
تقریباً ۱ ماه از جدا شدن تهیونگ و یونا میگذشت و همه روزا مثل هم بودن که یه شب بعد از شام که تهیونگ و ا.ت باهم رو مبل نشسته بودن یونا زنگ زد به تهیونگ تهیونگ یهو از جاش پرید
_یا خدا یوناس
+جواب بده احتمالا پس از یه ماه پشیمون شده
_ام باشه
جواب داد(علامت یونا *)
_بله
*سلام تهیونگا میگم فردا عروسیمه از ساعت ۸ تا ۱۲ شب دعوتی به آدرس... بیا
_چ.. چی ع.عروسیته؟
*بله پس چی نکنه جا خوردی
_ن.نه ولی چه زود دست به کار شدی
*اونش به شما نرسیده
(قطع کرد)
+چی گف
_هیچی منو به عروسیش دعوت کرد(با حالت سستی)
+چ.چی ینی ازدواج کردددد چه زوددددد
_هوم خودمم درگیرشم... راستی میگم ا.ت
+بله
_میشه...
خماریییی🙂😂
شرطا فقط ۱۰ لایک
پارت:۱۱
راوی ویو:
تقریباً ۱ ماه از جدا شدن تهیونگ و یونا میگذشت و همه روزا مثل هم بودن که یه شب بعد از شام که تهیونگ و ا.ت باهم رو مبل نشسته بودن یونا زنگ زد به تهیونگ تهیونگ یهو از جاش پرید
_یا خدا یوناس
+جواب بده احتمالا پس از یه ماه پشیمون شده
_ام باشه
جواب داد(علامت یونا *)
_بله
*سلام تهیونگا میگم فردا عروسیمه از ساعت ۸ تا ۱۲ شب دعوتی به آدرس... بیا
_چ.. چی ع.عروسیته؟
*بله پس چی نکنه جا خوردی
_ن.نه ولی چه زود دست به کار شدی
*اونش به شما نرسیده
(قطع کرد)
+چی گف
_هیچی منو به عروسیش دعوت کرد(با حالت سستی)
+چ.چی ینی ازدواج کردددد چه زوددددد
_هوم خودمم درگیرشم... راستی میگم ا.ت
+بله
_میشه...
خماریییی🙂😂
شرطا فقط ۱۰ لایک
۳.۶k
۰۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.