رویا ی اشنا part 28
ویو جونگ کوک
از خواب بیدار شدم و به ساعت نگاه کردم، ساعت ۱۰ بود و ما قرار بود ساعت ۱۱ حرکت کنیم. چون دیشب دیر خوابیدم خواب موندم. رفتم سویس بهداشتی و به صورتم اب زدم
و بعد موهامو شونه کردم و یه تیپ مشکی زدم و رفتم بیرون همه اماده بودن و داشتن صبحانه میخوردن غیر از جونگ هوان، فکر کردم خوابه برای همین رفتم تا بیدارش کنم. وقتی در اتاقشو باز کردم دیدم که اماده هست و خیلی کیوت داره چمدون و کیفشو میاره
_سلام کمک میخوای؟
+سلام اره لطفا
چمدونش رو گرفتم و بردم پایین و اونم کیفشو اورد. بعد از اینکه صبحانه خوردیم رفتیم و وسیله هارو گذاشتیم توی ماشین. از اونجایی که توی یه ماشین جا نمیشدیم مجبور شدیم که هر کدوم تویه یه ماشین بشینیم.
_من که با هوان میرم
٪منم با کیونگ
☆پس منم با یونجی
رفتیم و سوار ماشین هامون شدیم و حرکت کردیم
ویو تهیونگ
سعی میکردم که بتونم با کیونگ حرف بزنم
٪خب خوشحالی که داری مافیا میشی؟
÷اره خب ولی بیشتر دوست دارم مامان بابام رو پیدا کنم
٪حق داری.... خب نظرت چیه که اهنگ بزارم
÷خوبه(لبخند)
چند مین بعد رسیدیم به خونه ای که وسط جنگل بود. اون خونه برای شوگا و من وکوک هست و هروقت میام اینجا توی این خونه میمونیم.
همه پیاده شدیم و رفتیم داخل خونه.
+وایی اینجا خیلی باحاله
÷اره
*اتاقامون کجاست؟
☆خب راستش یه مشکل هست اونم اینه که سه تا اتاق بیشتر اینجا نیست
+یعنی اینکه باید با شما هم اتاقی بشیم؟
_اره
÷چییی
... ٪
ادامه پارت بعد💓
از خواب بیدار شدم و به ساعت نگاه کردم، ساعت ۱۰ بود و ما قرار بود ساعت ۱۱ حرکت کنیم. چون دیشب دیر خوابیدم خواب موندم. رفتم سویس بهداشتی و به صورتم اب زدم
و بعد موهامو شونه کردم و یه تیپ مشکی زدم و رفتم بیرون همه اماده بودن و داشتن صبحانه میخوردن غیر از جونگ هوان، فکر کردم خوابه برای همین رفتم تا بیدارش کنم. وقتی در اتاقشو باز کردم دیدم که اماده هست و خیلی کیوت داره چمدون و کیفشو میاره
_سلام کمک میخوای؟
+سلام اره لطفا
چمدونش رو گرفتم و بردم پایین و اونم کیفشو اورد. بعد از اینکه صبحانه خوردیم رفتیم و وسیله هارو گذاشتیم توی ماشین. از اونجایی که توی یه ماشین جا نمیشدیم مجبور شدیم که هر کدوم تویه یه ماشین بشینیم.
_من که با هوان میرم
٪منم با کیونگ
☆پس منم با یونجی
رفتیم و سوار ماشین هامون شدیم و حرکت کردیم
ویو تهیونگ
سعی میکردم که بتونم با کیونگ حرف بزنم
٪خب خوشحالی که داری مافیا میشی؟
÷اره خب ولی بیشتر دوست دارم مامان بابام رو پیدا کنم
٪حق داری.... خب نظرت چیه که اهنگ بزارم
÷خوبه(لبخند)
چند مین بعد رسیدیم به خونه ای که وسط جنگل بود. اون خونه برای شوگا و من وکوک هست و هروقت میام اینجا توی این خونه میمونیم.
همه پیاده شدیم و رفتیم داخل خونه.
+وایی اینجا خیلی باحاله
÷اره
*اتاقامون کجاست؟
☆خب راستش یه مشکل هست اونم اینه که سه تا اتاق بیشتر اینجا نیست
+یعنی اینکه باید با شما هم اتاقی بشیم؟
_اره
÷چییی
... ٪
ادامه پارت بعد💓
۳.۷k
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.