پارت اخر
و مو هامو نوازش میکرد بعد از اینکه اروم شد از بغلم بیرون اومد و روی صندلی نشست
که گفتم: یااااا مگه قرار نبود تا وقتی به هوش بیا
م نگران نباشی پس الان چرا داری گریه میکنی
در جواب گفت : بذار بهوش بیای بعد غر بزن
که گفتم :به من میگی غر نزن یااا من فقط نگران .......
جی هوپ نداشت ا.ت حرفشو تموم کنه که لباشو مهمون لبای ا.ت کرد.......(🗿)
داشتم کارشون رو میکردن که (دیگه خودتون میدونید منظورم چیه🗿)صدای اهم اهم جین رفت بالا که ا.ت فورا جی هوپو پس زد
بعد از اینکه از هم جدا شدن
جین گفت :ببخشید وسط کار مهم تون مزاحم میشم ولی جی هوپ ا.ت که مال تو نیست منم میخوام ببینمش
که رو کرد به ا.ت ادامه داد :زن داداش حالت چه طوره همم جاییت درد نمیکنه؟
بعد از گفتن کلمه زن داداش متعجب نگاش کردم که جی هوپ گفت:نه هیونگ اشتباه نکن ا.ت تمامش مال منه
جین :نهه ا.ت مال تو نیست
جی هوپ:نخیر مال خودمه
اون دوتا داشتن مثل بچه کوچولو ها سر من دعوا میکردن منم داشتم از خنده جر میخوردم که در باز شد هانا سریع اومد بغلم کرد و رو به اون دوتا گفت :هر دو تا تون دارید اشتباه میکنید ا.ت مال منه
و این دعوا همچنان ادامه داشت ......
(انتظار پایان نداشته باشید هنوز میخوام بگم)
(۶سال بعد)
(اینجا هیوا با لهجه بچه گونه حرف میزنه )
هیوا:مامان مو های بابا رو درلست ببند اینجوری اشتباهه باید خلگوشی باشه
ا.ت:یااا دختر تو چی کارت به منه درست لاک بزن از خط بیرون نزنه
هیوا:من کالمو تموم کردم مامانننننن دالی مو های بابا رو اشتباه میبندی اینجوری نه بده به خودم اصلا
ببین اینجوری
جی هوپ:اخخ هیوا انقدر موهای بابایی رو محکم نبند دردم میاد
هیوا :اا بابا چطول شما وقتی میخواین موهای منو ببندید من باید دلد رو تنمل (تحمل)کنم بعد شما زودی میگی اخخ
جی هوپ :باشه به خاطر تو تنمل میکنم(لبخند)
هیوا:عا عاهام تلموم شد
بابا خلی خوشمل شدی
جی هوپ: یاا ا.ت مگه چه شکلی شدم که اینجوری میخندی ؟
ا.ت در حال جر خوردن
هیوا:بیا بابایی این انیه (اینه)
جی هوپ بعد از اینکه خودشو دید جر خورد که ا.ت و هیوا رو در اغوش گرفت و بوسه ای کوچولو به سر هر دوشون زد و و گفت :عاشق هر دوتا تونم
که هیوا گفت:بابایی منو مامانی هم عاشقتیم
که رو لب ا.ت و جی هوپ لبخندی نشست که هیوا ادامه داد :مامانی بابایی چلا برلای من داداش نمیالید؟
من داداش موخوام که جی هوپ رو کرد به ا.ت و گفت اگه مامانت موافق باشه امشب برات یه برادر کوشو لو میاریم (لبخند شیطانی)
که ا.ت زد به سینه ی جیهوپ گفت : یاااابس کن ا
و به خوبی خوشی زندگی کردن ..پایان
میدونم فیک مسخره ای بود
اگه بد بود ببخشید
و اینکه من ❣با یک فیک دیگه خواهم برگشت 🗿اگه در خواستی داشتین بگید 💜بخش مورد علاقتون رو هم توی کامت هاتون بگید ممنونننن❤
که گفتم: یااااا مگه قرار نبود تا وقتی به هوش بیا
م نگران نباشی پس الان چرا داری گریه میکنی
در جواب گفت : بذار بهوش بیای بعد غر بزن
که گفتم :به من میگی غر نزن یااا من فقط نگران .......
جی هوپ نداشت ا.ت حرفشو تموم کنه که لباشو مهمون لبای ا.ت کرد.......(🗿)
داشتم کارشون رو میکردن که (دیگه خودتون میدونید منظورم چیه🗿)صدای اهم اهم جین رفت بالا که ا.ت فورا جی هوپو پس زد
بعد از اینکه از هم جدا شدن
جین گفت :ببخشید وسط کار مهم تون مزاحم میشم ولی جی هوپ ا.ت که مال تو نیست منم میخوام ببینمش
که رو کرد به ا.ت ادامه داد :زن داداش حالت چه طوره همم جاییت درد نمیکنه؟
بعد از گفتن کلمه زن داداش متعجب نگاش کردم که جی هوپ گفت:نه هیونگ اشتباه نکن ا.ت تمامش مال منه
جین :نهه ا.ت مال تو نیست
جی هوپ:نخیر مال خودمه
اون دوتا داشتن مثل بچه کوچولو ها سر من دعوا میکردن منم داشتم از خنده جر میخوردم که در باز شد هانا سریع اومد بغلم کرد و رو به اون دوتا گفت :هر دو تا تون دارید اشتباه میکنید ا.ت مال منه
و این دعوا همچنان ادامه داشت ......
(انتظار پایان نداشته باشید هنوز میخوام بگم)
(۶سال بعد)
(اینجا هیوا با لهجه بچه گونه حرف میزنه )
هیوا:مامان مو های بابا رو درلست ببند اینجوری اشتباهه باید خلگوشی باشه
ا.ت:یااا دختر تو چی کارت به منه درست لاک بزن از خط بیرون نزنه
هیوا:من کالمو تموم کردم مامانننننن دالی مو های بابا رو اشتباه میبندی اینجوری نه بده به خودم اصلا
ببین اینجوری
جی هوپ:اخخ هیوا انقدر موهای بابایی رو محکم نبند دردم میاد
هیوا :اا بابا چطول شما وقتی میخواین موهای منو ببندید من باید دلد رو تنمل (تحمل)کنم بعد شما زودی میگی اخخ
جی هوپ :باشه به خاطر تو تنمل میکنم(لبخند)
هیوا:عا عاهام تلموم شد
بابا خلی خوشمل شدی
جی هوپ: یاا ا.ت مگه چه شکلی شدم که اینجوری میخندی ؟
ا.ت در حال جر خوردن
هیوا:بیا بابایی این انیه (اینه)
جی هوپ بعد از اینکه خودشو دید جر خورد که ا.ت و هیوا رو در اغوش گرفت و بوسه ای کوچولو به سر هر دوشون زد و و گفت :عاشق هر دوتا تونم
که هیوا گفت:بابایی منو مامانی هم عاشقتیم
که رو لب ا.ت و جی هوپ لبخندی نشست که هیوا ادامه داد :مامانی بابایی چلا برلای من داداش نمیالید؟
من داداش موخوام که جی هوپ رو کرد به ا.ت و گفت اگه مامانت موافق باشه امشب برات یه برادر کوشو لو میاریم (لبخند شیطانی)
که ا.ت زد به سینه ی جیهوپ گفت : یاااابس کن ا
و به خوبی خوشی زندگی کردن ..پایان
میدونم فیک مسخره ای بود
اگه بد بود ببخشید
و اینکه من ❣با یک فیک دیگه خواهم برگشت 🗿اگه در خواستی داشتین بگید 💜بخش مورد علاقتون رو هم توی کامت هاتون بگید ممنونننن❤
۱۹.۳k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.