پارت آخر
هیونجین: ساکت شو ببینم...( لباساشو پاره کردم)
ا/ت: کووووکککک کمممممککککک...جیییغعغ*
ویو کوک
یه لحظه از یه خراب شده صدای جیغ ا/ت رو شنیدم و دویدم سمتش *
***
هیونجین؛ عاححححح...چقدر دلم برات تنگ شده بود...آماده ای بیب؟
در باز شد*
کوک: جرعت داری بهش دست بزن
هیونجین: مثلا میخوای چیکار کنی؟
(پلیس از پشت سر کوک اومد و اونو بردن برای اعدام)
هیونجین: نههه...حرومزاده..میکشمت
کوک: شتر خواب بیند پنبه دانه( 🤣🤣🤣🤣)
~~
و بدین ترتیب ا/ت نجات یافت و با کوک زندگی خوبی رو گذروندن و بعد یه سال صاحب یه دختر کوچولو به نام یونا شدن
پایان
ا/ت: کووووکککک کمممممککککک...جیییغعغ*
ویو کوک
یه لحظه از یه خراب شده صدای جیغ ا/ت رو شنیدم و دویدم سمتش *
***
هیونجین؛ عاححححح...چقدر دلم برات تنگ شده بود...آماده ای بیب؟
در باز شد*
کوک: جرعت داری بهش دست بزن
هیونجین: مثلا میخوای چیکار کنی؟
(پلیس از پشت سر کوک اومد و اونو بردن برای اعدام)
هیونجین: نههه...حرومزاده..میکشمت
کوک: شتر خواب بیند پنبه دانه( 🤣🤣🤣🤣)
~~
و بدین ترتیب ا/ت نجات یافت و با کوک زندگی خوبی رو گذروندن و بعد یه سال صاحب یه دختر کوچولو به نام یونا شدن
پایان
۱۲.۰k
۱۹ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.