(پایان ما)
«پارت نه»
او میره و بعد از آن من به سمت خانه میروم و وقتی میرسم فقط به اتاقم میرم.
دیگه نمیتونم بیرون برم . مدرسه نمیرم . تو حیاط نمیرم و از اتاق خارج نمیشم.
میشه گفت خودمو حبس میکنم.
شب که میشه مامانم پشت در اتاق میآید.
_هی . عزیزم نمیخوای بیای بیرون ؟!
+نههههه . مامان ولم کن دیگ خستم.
_اما میدونی که نمیتونی تا ابد خودتو حبس کنی.! حداقل بزار من بیام داخل تا با هم حرف بزنیم.
+نیازی به حرف زدن با کسی رو ندارم . فقط برو .
_چی شده؟ با دوستات دعوا کردی؟تو مدرسه چیزی شده؟
+هه . ای کاش اینها بودن . بدتر و دردناک تره این .
_ببینم ، تو دوست پس....
نمیزارم حرفشو تموم کنه .
+نههههه مامان . دیوانه شدی؟
_آها فهمیدم . تو از کسی خوشت میاد .
دیگ سنگ صبورم تموم میشه و داد میزنم.
+نه مامان بس کن ولم کن دیگ هی گیر میدی من میخوام اینجا بمونم........
چیزی نمیگه و میره و منم میخوابم.
*
*
*
*
*
*
*
چطور بید ؟
او میره و بعد از آن من به سمت خانه میروم و وقتی میرسم فقط به اتاقم میرم.
دیگه نمیتونم بیرون برم . مدرسه نمیرم . تو حیاط نمیرم و از اتاق خارج نمیشم.
میشه گفت خودمو حبس میکنم.
شب که میشه مامانم پشت در اتاق میآید.
_هی . عزیزم نمیخوای بیای بیرون ؟!
+نههههه . مامان ولم کن دیگ خستم.
_اما میدونی که نمیتونی تا ابد خودتو حبس کنی.! حداقل بزار من بیام داخل تا با هم حرف بزنیم.
+نیازی به حرف زدن با کسی رو ندارم . فقط برو .
_چی شده؟ با دوستات دعوا کردی؟تو مدرسه چیزی شده؟
+هه . ای کاش اینها بودن . بدتر و دردناک تره این .
_ببینم ، تو دوست پس....
نمیزارم حرفشو تموم کنه .
+نههههه مامان . دیوانه شدی؟
_آها فهمیدم . تو از کسی خوشت میاد .
دیگ سنگ صبورم تموم میشه و داد میزنم.
+نه مامان بس کن ولم کن دیگ هی گیر میدی من میخوام اینجا بمونم........
چیزی نمیگه و میره و منم میخوابم.
*
*
*
*
*
*
*
چطور بید ؟
۱.۴k
۰۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.