رمان اجرای عاشقانه-پارت نهم
رمان اجرای عاشقانه-پارت نهم
منو سوار ماشینش می کنه و خودش میاد که سوار شه منم از فرصت سواستفاده می کنم و دروباز می کنم و میدوم سمت مدرسه
به پشت سرم اصلا نگاه نمی کنم!فقط میدوم ولی حس می کنم کسی دنبالم نیس برمیگردم پشت سرمو ببینم که محکم میخورم به یه نفر و هردو پخش زمین میشیم!به صورت شخص بدبختی که بهم خورده نگاه می کنم!ایون جونگ؟
ایون جونگ از جاش بلند میشه و جی یئونم داره با تعجب نگام میکنه!
من-معذرت میخوام!ببخشید!
سایه یه نفرو میبینم که داره نزدیک میشه!سریع میرم پشت دخترا و میگم:
-خواهش می کنم نذارید منو با خودش ببره!
اون دوتا که کلا قیافشون که چه عرض کنم،کل هیکلشون شده علامت تعجب!سهونو میبینم که داره خیلی ریلکس از دور میاد
من-تو رو خدا نذارید منو ببره!
سهون با لبخند میگه:
-جسی تو اینجا چیکار می کنی؟
جاااااااااااااااانم؟جسییییییییییییی؟
ایون جونگ با لبخند میگه:
-این دختر با توئه؟
سهون-جسی از طرفدارای پروپا قرص گروهتونه!بهم گفت بیام به شما معرفیش کنم منم کار داشتم گفتم بذار واسه بعد اما آخرش کارخودشو کرد!
من-چرا دروغ میگی سهون؟من با تو هیچ جا نمیام
سهون با یه لبخند معنی دار که یعنی حسابتو دارم بهم نگاه می کنه و میگه:
-بیا بیرون دیگه!خانوما کلاس دارن...بعد رو به دخترا میگه:
-الکی اینجوری میکنه تا به شما نزدیک شه!کاراش هنوز بچگانس!
جی یئون برمیگرده سمت منو لبخندی میزنه و میگه:
-اسمت چیه عزیزم؟
من خم میشمو میگم:
-جسیکا جیسون هستم!من طرفدار گروهتونم من تقریبا همه موزیک ویدیوهاتونو دیدم
ایون جونگم که حالا برگشته سمتمون میگه:
-تازه واردی جسیکا؟
من-بله تازه از آمریکا اومدم
ایون جونگ-من و جی یئونم تازه اومدیم اینجا!فکرکنم دوستای خوبی برای هم بشیم!
جانم؟گوشام درست شنید؟دوووووووووووست؟یوهوووووووووووووووووووو!منو این همه خوشبختی محاله!
حالا دیگه دخترا کنارم واستاده بودن و سهونم همچنان داشت با همون لبخنده نگام میکرد!
ایون جونگ-ببخشید ما باید بریم سرکلاس!بعد رو به من ادامه میده:بعدا میبینیمت!
به محض اینکه از دیدمون خارج میشن سهون دستمو میگیره و دنبال خودش میبره منو
من-تو باید بازیگر میشدی نه خواننده!
سهون-این تویی که باید بازیگر میشدی!
من-من چرا؟
سهون-مامان من توی خوابگاه ثبت نام کردم
من-هی!منظورت منم؟
سهون-دقیقا!اگر من بازیگرم تو هم یه بازیگر دروغگویی!
من-ببینم به مامانم که چیزی نگفتی؟
سهون ریلکس میگه:
-چرا نباید می گفتم؟
زود میام جلوش وایمیستم و میگم:
-زود باش بگو!باید کلمه به کلمه شو بهم بگی!
منو مثه خمیر از جلوی خودش کنار میزنه و میگه:
-تو لغت نامه مغز من چیزی به نام باید معنی نشده!
دوباره میرم جلوشو میگم:
-لطف کن و حرفای مامانمو کلمه کلمه بهم بگو...باید!
بایدو برای حرصش گفتم
سهون-نچ نمیشه نمیفهمم چی میگی
من-اما من بایدو آخر گفتم مهم اینه که بقیه جمله رو فهمیدی
سهون-هرچی پرسیدو جواب دادم
من-خوب چی پرسید؟
سهون-هیچی احوال رئیس جمهور فرانسه رو ازم پرسید!
من-هه هه بانمک نری به وقت زیر بارون وگرنه آب میشی!
سهون-اگه آب شدنی بود که تو تا الان باید تبخیرم می شدی
و دوباره منو از سر راهش میزنه کنار و میره سمت ماشین جیگرش
منم چون داره میره آرومکی برمیگردم پشت سرم و پاورچین پاورچین میرم طرف ساختمان مدرسه!
یک...دو..سه...چهار...پنج!خوب پس نفهمیده چون اگه فهمیده بود تا الان میومد منو میبرد!
ناخودآگاه بلند میگم:
-فکر کردی خیلی زرنگی آقای اوه سهون؟
-من باهوش نیستم ولی تو زیادی خنگی!
منو سوار ماشینش می کنه و خودش میاد که سوار شه منم از فرصت سواستفاده می کنم و دروباز می کنم و میدوم سمت مدرسه
به پشت سرم اصلا نگاه نمی کنم!فقط میدوم ولی حس می کنم کسی دنبالم نیس برمیگردم پشت سرمو ببینم که محکم میخورم به یه نفر و هردو پخش زمین میشیم!به صورت شخص بدبختی که بهم خورده نگاه می کنم!ایون جونگ؟
ایون جونگ از جاش بلند میشه و جی یئونم داره با تعجب نگام میکنه!
من-معذرت میخوام!ببخشید!
سایه یه نفرو میبینم که داره نزدیک میشه!سریع میرم پشت دخترا و میگم:
-خواهش می کنم نذارید منو با خودش ببره!
اون دوتا که کلا قیافشون که چه عرض کنم،کل هیکلشون شده علامت تعجب!سهونو میبینم که داره خیلی ریلکس از دور میاد
من-تو رو خدا نذارید منو ببره!
سهون با لبخند میگه:
-جسی تو اینجا چیکار می کنی؟
جاااااااااااااااانم؟جسییییییییییییی؟
ایون جونگ با لبخند میگه:
-این دختر با توئه؟
سهون-جسی از طرفدارای پروپا قرص گروهتونه!بهم گفت بیام به شما معرفیش کنم منم کار داشتم گفتم بذار واسه بعد اما آخرش کارخودشو کرد!
من-چرا دروغ میگی سهون؟من با تو هیچ جا نمیام
سهون با یه لبخند معنی دار که یعنی حسابتو دارم بهم نگاه می کنه و میگه:
-بیا بیرون دیگه!خانوما کلاس دارن...بعد رو به دخترا میگه:
-الکی اینجوری میکنه تا به شما نزدیک شه!کاراش هنوز بچگانس!
جی یئون برمیگرده سمت منو لبخندی میزنه و میگه:
-اسمت چیه عزیزم؟
من خم میشمو میگم:
-جسیکا جیسون هستم!من طرفدار گروهتونم من تقریبا همه موزیک ویدیوهاتونو دیدم
ایون جونگم که حالا برگشته سمتمون میگه:
-تازه واردی جسیکا؟
من-بله تازه از آمریکا اومدم
ایون جونگ-من و جی یئونم تازه اومدیم اینجا!فکرکنم دوستای خوبی برای هم بشیم!
جانم؟گوشام درست شنید؟دوووووووووووست؟یوهوووووووووووووووووووو!منو این همه خوشبختی محاله!
حالا دیگه دخترا کنارم واستاده بودن و سهونم همچنان داشت با همون لبخنده نگام میکرد!
ایون جونگ-ببخشید ما باید بریم سرکلاس!بعد رو به من ادامه میده:بعدا میبینیمت!
به محض اینکه از دیدمون خارج میشن سهون دستمو میگیره و دنبال خودش میبره منو
من-تو باید بازیگر میشدی نه خواننده!
سهون-این تویی که باید بازیگر میشدی!
من-من چرا؟
سهون-مامان من توی خوابگاه ثبت نام کردم
من-هی!منظورت منم؟
سهون-دقیقا!اگر من بازیگرم تو هم یه بازیگر دروغگویی!
من-ببینم به مامانم که چیزی نگفتی؟
سهون ریلکس میگه:
-چرا نباید می گفتم؟
زود میام جلوش وایمیستم و میگم:
-زود باش بگو!باید کلمه به کلمه شو بهم بگی!
منو مثه خمیر از جلوی خودش کنار میزنه و میگه:
-تو لغت نامه مغز من چیزی به نام باید معنی نشده!
دوباره میرم جلوشو میگم:
-لطف کن و حرفای مامانمو کلمه کلمه بهم بگو...باید!
بایدو برای حرصش گفتم
سهون-نچ نمیشه نمیفهمم چی میگی
من-اما من بایدو آخر گفتم مهم اینه که بقیه جمله رو فهمیدی
سهون-هرچی پرسیدو جواب دادم
من-خوب چی پرسید؟
سهون-هیچی احوال رئیس جمهور فرانسه رو ازم پرسید!
من-هه هه بانمک نری به وقت زیر بارون وگرنه آب میشی!
سهون-اگه آب شدنی بود که تو تا الان باید تبخیرم می شدی
و دوباره منو از سر راهش میزنه کنار و میره سمت ماشین جیگرش
منم چون داره میره آرومکی برمیگردم پشت سرم و پاورچین پاورچین میرم طرف ساختمان مدرسه!
یک...دو..سه...چهار...پنج!خوب پس نفهمیده چون اگه فهمیده بود تا الان میومد منو میبرد!
ناخودآگاه بلند میگم:
-فکر کردی خیلی زرنگی آقای اوه سهون؟
-من باهوش نیستم ولی تو زیادی خنگی!
۲۵.۱k
۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.