" درگیری با مافیا " پارت ۶
بعد از در اوردن لباس عروس
رفتم سمت حموم و وان رو پر کردم
نشستم داخل وان و سرمو زیر آب بردم
امروز.. روز عروسی بود و تازه تموم شده بود
سرنوشت از امروز ب بعد معلوم نیست چی برام رقم زد.
از امروز دیگه..خانواده ای رو ندارم که هر روز باهاشون مثل شش ماه پیش بخندم..
همه چی مثل برق و باد از جلو چشام گذشت
خانواده دوست داشتنیم
دقیقا..۶ ماه پیش از بین رفت..
و امروز نابود شد..
با احساس خفگی سرمو از زیر آب اوردم بالا
نفس نفس میزدم..
خودمو شستم و حوله رو تنم کردم
رفتم تو اتاق و لباسامو پوشیدم
و ب خواب عمیقی فرو رفتم..
× پرش زمانی صبح ____
بعد از پوشیدن لباسام رفتم پایین تا صبحونه بخورم..
با دیدنش همه اتفاقات مثل فیلم از جلو چشام گذشت
جئون : جئون ات..
ات : چوی ات..من هیچوقت جئون نمیشم
جئون : اشتباه نکن ؛ تو دیشب جئون ات شدی بهتره چوی ات بودن رو از تو مغزت بکشی بیرون.. جوری فراموشش کن که انگار همچین کسی وجود نداره و نداشت..
ات : نمیشه * پوزخند * من همه چیم..حتی تو دانشگاه چوی اتم..نمیتونم فراموشش کنم..من ۲۲ سال کامل به عنوان چوی ات بزرگ شدم..
جئون : دیگه تو دنیا چوی ات وجود نداره..همچی رو دیشب از چوی ات به جئون ات تغییر دادم..فراموش نکن که من جئونم..میتونم با یه کلمه همه دنیا رو ب خواست خودم اداره کنم * پوزخند *
ات : فراموش نمیکنم..جئون کسی نفرت انگیز ترین آدم زندگیشو فراموش نمیکنه.
از عمارت زدم بیرون و سوار ماشین خودم شدم و راهی دانشگاه شدم..
ادامه دارد...
.
رفتم سمت حموم و وان رو پر کردم
نشستم داخل وان و سرمو زیر آب بردم
امروز.. روز عروسی بود و تازه تموم شده بود
سرنوشت از امروز ب بعد معلوم نیست چی برام رقم زد.
از امروز دیگه..خانواده ای رو ندارم که هر روز باهاشون مثل شش ماه پیش بخندم..
همه چی مثل برق و باد از جلو چشام گذشت
خانواده دوست داشتنیم
دقیقا..۶ ماه پیش از بین رفت..
و امروز نابود شد..
با احساس خفگی سرمو از زیر آب اوردم بالا
نفس نفس میزدم..
خودمو شستم و حوله رو تنم کردم
رفتم تو اتاق و لباسامو پوشیدم
و ب خواب عمیقی فرو رفتم..
× پرش زمانی صبح ____
بعد از پوشیدن لباسام رفتم پایین تا صبحونه بخورم..
با دیدنش همه اتفاقات مثل فیلم از جلو چشام گذشت
جئون : جئون ات..
ات : چوی ات..من هیچوقت جئون نمیشم
جئون : اشتباه نکن ؛ تو دیشب جئون ات شدی بهتره چوی ات بودن رو از تو مغزت بکشی بیرون.. جوری فراموشش کن که انگار همچین کسی وجود نداره و نداشت..
ات : نمیشه * پوزخند * من همه چیم..حتی تو دانشگاه چوی اتم..نمیتونم فراموشش کنم..من ۲۲ سال کامل به عنوان چوی ات بزرگ شدم..
جئون : دیگه تو دنیا چوی ات وجود نداره..همچی رو دیشب از چوی ات به جئون ات تغییر دادم..فراموش نکن که من جئونم..میتونم با یه کلمه همه دنیا رو ب خواست خودم اداره کنم * پوزخند *
ات : فراموش نمیکنم..جئون کسی نفرت انگیز ترین آدم زندگیشو فراموش نمیکنه.
از عمارت زدم بیرون و سوار ماشین خودم شدم و راهی دانشگاه شدم..
ادامه دارد...
.
۱۲.۵k
۲۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.