*شیرین*
*شیرین*
.........
کنار ساحل خیلی شلوغ بود اصلا خوشم نیومد
- چقدر شلوغه
فرزام : تعطیلاته دیگه
مریم : ای جان بردیا بستنی گرفت
بردیا برای همه بستنی آورد جالب بود می دونست چه بستنی دوست دارم همه ای مزهای مورد علاقه من
مریم : اینجور تو بستنی لیس میزنی دهنم آب افتاد ...قبول نیست چرا برای شیرین بستنی میوه ای آوردی
بردیا : خودت گفتی بستنی قیفی بزرگ .برم میوه ای بگیرم
مریم : نه دستت طلا ولی از کجا می دونی بستنی مورد علاقه شیرین چیه ؟!
بردیا : یه با همراه محمود وبهار رفتیم خرید همینا رو سفارش داد
مریم : یادتونم موند
بردیا خندید وچیزی نگفت محمود از آب در اومدوگفت اصلا حال نمیده تو این شلوغی
بریم یه جای خلوت
بردیا : بریم منم دوست دارم شنا کنم
سوار ماشین ها شدیم بردیا کلی خرید کرد ورفتیم یه جا خلوت منی که از آب می ترسیدم تو ساحل موندم
مریم : نمیای شیرین
- نه
بهار : امشب برمی گردیم هان
خندیدم ورفتم سراغ خوراکی ها ومشغول خوردن شدم خوشم میومد هر چی خریده بود مورد علاقه منم بود
- نوش جان
سرمو راست کردم خندم گرفت
- همش گشنم میشه
بردیا یه قوطی نوشابه باز کرد وگفت : نهار نخوردی
- چرا ولی قرمه سبزی دوست ندارم
بردیا : حیف شد بهار خیلی زحمت کشید
- مگه میگم دستپختش بده میگم قرمه دوس ندارم
بردیا : معمولا قرمه غذای مورد علاقه ایرانی هاست
به بقیه نگاه کردم خیلی فاصله گرفته بودن
بردیا : می ترسی
نگاش کردم وگفتم : اره
بردیا : بلاخره یه روز یاد می گیری
- اگه کسی بهم یاد بده شاید
نگام کرد خیلی خوب بود دیگه لنز نمی زاشت بی اختیار لبخند زدم وچون حواسش نبود با دقت نگاش کردم خوشگل بود موهاش بلند بود وریخته بود رو پیشونیش چشاش واقعا قشنگ بود بینی مناسب که به صورتش میومد ولی لباش خیلی خوش رنگ وقشنگ بود لبمو گزیدم چه چشم هیز شدم برگشت نگام کرد یهو اخم کرد وروشو برگردوند
- چیزی شده
بردیا : میشه این عادتتون کنار بزارید ولبتون رو نگزید
- خوب عادت کردم
بردیا : خیلی عادت بدیه
بلند شدم رفتم طرف دریا
بردیا: کجا میری
- جایی نمیرم
تا زانو رفتم تو آب پشت سرم بود
بردیا : توو که می ترسیدی
- دیگه نمی ترسم
بردیا : چطور
جلوتر رفتم وگفتم : چون تو پیشمی
بردیا : مواظب باش یهو موج میاد تو هنوز تنفست مشکل داره
- موج بیاد چی میشه ؟!!!
بردیا : موج میاد زیرپات خالی میشه
- تو هستی .مطمئنم چیزی نمیشه
بردیا: من که همیشه کنارتون نیستم اینج....
پریدم توحرفش وگفتم: اگه بخوام همیشگی باشی چی ؟
سکوت کرد منم چیزی نگفتم
بردیا : تو بخوای همیشگی میشم
برگشتم طرفش پشت سرم بود
کاش عمر آدم ها انقدر کوتاه نبود برای دلخوشی یه مادر با زندگی واحساس خودم بازی می کردم.
یهو دیدم رو هوام جیغ کشیدم آ وردم پایین وگفت: تو مال من میشی
لبخند زدم خیره نگام کرد وگفت : خدایا خدایا خواب نباشه
خندیدم خندید
یهو دیدم یه جای امن وگرمم سرمو بالا گرفتم ولی بیشتر به خودش فشردم .
تو دلم گفتم : ببخش امیر ولی جون یه ادم مهمتر از هر چیزی
.........
کنار ساحل خیلی شلوغ بود اصلا خوشم نیومد
- چقدر شلوغه
فرزام : تعطیلاته دیگه
مریم : ای جان بردیا بستنی گرفت
بردیا برای همه بستنی آورد جالب بود می دونست چه بستنی دوست دارم همه ای مزهای مورد علاقه من
مریم : اینجور تو بستنی لیس میزنی دهنم آب افتاد ...قبول نیست چرا برای شیرین بستنی میوه ای آوردی
بردیا : خودت گفتی بستنی قیفی بزرگ .برم میوه ای بگیرم
مریم : نه دستت طلا ولی از کجا می دونی بستنی مورد علاقه شیرین چیه ؟!
بردیا : یه با همراه محمود وبهار رفتیم خرید همینا رو سفارش داد
مریم : یادتونم موند
بردیا خندید وچیزی نگفت محمود از آب در اومدوگفت اصلا حال نمیده تو این شلوغی
بریم یه جای خلوت
بردیا : بریم منم دوست دارم شنا کنم
سوار ماشین ها شدیم بردیا کلی خرید کرد ورفتیم یه جا خلوت منی که از آب می ترسیدم تو ساحل موندم
مریم : نمیای شیرین
- نه
بهار : امشب برمی گردیم هان
خندیدم ورفتم سراغ خوراکی ها ومشغول خوردن شدم خوشم میومد هر چی خریده بود مورد علاقه منم بود
- نوش جان
سرمو راست کردم خندم گرفت
- همش گشنم میشه
بردیا یه قوطی نوشابه باز کرد وگفت : نهار نخوردی
- چرا ولی قرمه سبزی دوست ندارم
بردیا : حیف شد بهار خیلی زحمت کشید
- مگه میگم دستپختش بده میگم قرمه دوس ندارم
بردیا : معمولا قرمه غذای مورد علاقه ایرانی هاست
به بقیه نگاه کردم خیلی فاصله گرفته بودن
بردیا : می ترسی
نگاش کردم وگفتم : اره
بردیا : بلاخره یه روز یاد می گیری
- اگه کسی بهم یاد بده شاید
نگام کرد خیلی خوب بود دیگه لنز نمی زاشت بی اختیار لبخند زدم وچون حواسش نبود با دقت نگاش کردم خوشگل بود موهاش بلند بود وریخته بود رو پیشونیش چشاش واقعا قشنگ بود بینی مناسب که به صورتش میومد ولی لباش خیلی خوش رنگ وقشنگ بود لبمو گزیدم چه چشم هیز شدم برگشت نگام کرد یهو اخم کرد وروشو برگردوند
- چیزی شده
بردیا : میشه این عادتتون کنار بزارید ولبتون رو نگزید
- خوب عادت کردم
بردیا : خیلی عادت بدیه
بلند شدم رفتم طرف دریا
بردیا: کجا میری
- جایی نمیرم
تا زانو رفتم تو آب پشت سرم بود
بردیا : توو که می ترسیدی
- دیگه نمی ترسم
بردیا : چطور
جلوتر رفتم وگفتم : چون تو پیشمی
بردیا : مواظب باش یهو موج میاد تو هنوز تنفست مشکل داره
- موج بیاد چی میشه ؟!!!
بردیا : موج میاد زیرپات خالی میشه
- تو هستی .مطمئنم چیزی نمیشه
بردیا: من که همیشه کنارتون نیستم اینج....
پریدم توحرفش وگفتم: اگه بخوام همیشگی باشی چی ؟
سکوت کرد منم چیزی نگفتم
بردیا : تو بخوای همیشگی میشم
برگشتم طرفش پشت سرم بود
کاش عمر آدم ها انقدر کوتاه نبود برای دلخوشی یه مادر با زندگی واحساس خودم بازی می کردم.
یهو دیدم رو هوام جیغ کشیدم آ وردم پایین وگفت: تو مال من میشی
لبخند زدم خیره نگام کرد وگفت : خدایا خدایا خواب نباشه
خندیدم خندید
یهو دیدم یه جای امن وگرمم سرمو بالا گرفتم ولی بیشتر به خودش فشردم .
تو دلم گفتم : ببخش امیر ولی جون یه ادم مهمتر از هر چیزی
۱۲.۱k
۰۳ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.