فیک جی هوپ ( زندگی شیرین ۲ ) پارت ۱
ا.ت : ما از کافه اومدیم و خوشحال به همه بچه ها گفتیم و من قبل این که من ازدواج کنم به مامان و بابام حرف زده بودم و اونها هم قبول کرده بودن .
جی هوپ : من به ا.ت گفتم که تو این ۳ روز ی خونه خوب برات پیدا میکنم که منم اونجا برم باهاش زندگی کنم و ا.ت رفت تو شرکت بیگ هیت استخدام شد و زندگیمون خیلی خوب بود .
ا.ت : برای مامان و بابام ی بلیط گرفتم تا بیان کره ی مدت بمونن .
مامان و بابام وقتی اومدن کره و ی راست اومدن خونه ما
بعد ۱ روز مامانم چون ی مریضی خاص داشت با صرفه شروع شد و بعد نفسش گرفت منو جی هوپ مامانم رو بردیم بیمارستان ( ساعت ۹ و نیم بود ) مامانمو بردن بخش و ما باید منتظر می موندیم تا دکتر صدامون کنن
من و جی هوپ رو صندلی نشسته بودیم تا من چشام گرم شد و جی هوپ سرم رو گذاشت رو پاش و پیشونیم رو بوسید و من خوابیدم .
جی هوپ : وقتی سرشو گذاشت رو پام ی حس خیلی خوبی داشت 😇😇
جی هوپ : من به ا.ت گفتم که تو این ۳ روز ی خونه خوب برات پیدا میکنم که منم اونجا برم باهاش زندگی کنم و ا.ت رفت تو شرکت بیگ هیت استخدام شد و زندگیمون خیلی خوب بود .
ا.ت : برای مامان و بابام ی بلیط گرفتم تا بیان کره ی مدت بمونن .
مامان و بابام وقتی اومدن کره و ی راست اومدن خونه ما
بعد ۱ روز مامانم چون ی مریضی خاص داشت با صرفه شروع شد و بعد نفسش گرفت منو جی هوپ مامانم رو بردیم بیمارستان ( ساعت ۹ و نیم بود ) مامانمو بردن بخش و ما باید منتظر می موندیم تا دکتر صدامون کنن
من و جی هوپ رو صندلی نشسته بودیم تا من چشام گرم شد و جی هوپ سرم رو گذاشت رو پاش و پیشونیم رو بوسید و من خوابیدم .
جی هوپ : وقتی سرشو گذاشت رو پام ی حس خیلی خوبی داشت 😇😇
۴.۹k
۱۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.