☆رئیس خرابکار من☆
Part4
از زبان ا/ت•
جشنشون تموم شد و شرکتو به حالت عادی برگردوندن ااااههه چقد خوب شد اون تزئینا رو مخم بود باید همشو خودم درست میکردم اعضای بخش مدیریت هیچی سرشون نمیشه
از وقتی رفتم تو بخش مشغول کار شدم اون دراز عین بچه ها از پشت در نگام میکنه دیگه داره میره رو مخم
ا/ت: عین بچه ها اونجا وایسادی ازم انتظار داری بهت شیرینی بدم؟
نامجون: *گلو شو صاف میکنه* نه خیر فقط داشتم رد میشدم
ا/ت: تو گفتی من باور کردم از وقتی اومدم نشستم همونجا وایسادی عین ادم بگو چی میخوای خب
یهو ساکت شد و همینجوری کارکنا اومدن وایسادن نگاه میکردن
نامجون:*زیر زیرکی به بقیه نگا میکنه و چند قطره عرق سرد میریزه* پاشو بیا دفترم
اینو که گفت و رفت منم اهمیت ندادم که دوباره برگشت
نامجون: مگه نگفتم بیا؟
ا/ت: نمیام
نامجون: اصن نیا بی لیاقت
دوباره خواست بره که رفت یه دور با دیوار روبوسی کرد
ا/ت:* جر خوردن*
نامجون: رو اب بخندی
ا/ت: خنگ کیوت
این حرفو که زدم سوجین با یه قیافه منحرف برگشت نگام کرد
سوجین: الان باهاش لاس زدی؟
ا/ت: نه... منحرف بدبخت
نامجون: بسه برین سر کارتون برا چی همتون اینجا جمع شدین؟
اینو که گفت همه رفتن سر کارشون از حق نگذریم شایستگی رئیس بودنو داره
ساعت ۹ شب•
ا/ت: بلاخره تموم شدددددد
سوجین: همگی خسته نباشیییین
هیون: راستی فردا شب منو جین سوجین میخوایم بریم بار اگه جین رئیسو راضی کنه اونم میاد ا/ت تو ام میای؟
ا/ت: اره... به یکم خوشگذرونی نیاز دارم مخصوصا اگه با دوستام باشه
سوجین: احیانا که به خاطر رئیس نمیای؟
ا/ت: مسخره نشو من از اون دراز بدم میاد
سوجین: ولی تو بهش گفتی کیوت
هیون: منم شنیدم
ا/ت: چون خنگ بازیاش بانمکه
سوجین: پس ازش بدت نمیاد
ا/ت: اونیییی
هیون: بسه بسه جم کنین بریم
از اونی و سونبه خدافظی کردم و سوار ماشین شدم و رفتم خونه و یه نودل درست کردم و خوردم و چند قسمت سریال دیدمو رفتم خوابیدم
•••••••••••••••
اینم پارت چهارم
ببینین چقد من خوبم فردا دبیر سگ اعصاب مطالعات میخواد دوتا درسو با هم بپرسه و من اومدم پارت میدم
شرطا
۳ تا فالو
۱۵ تا لایک
۱٠ تا کامنت
از زبان ا/ت•
جشنشون تموم شد و شرکتو به حالت عادی برگردوندن ااااههه چقد خوب شد اون تزئینا رو مخم بود باید همشو خودم درست میکردم اعضای بخش مدیریت هیچی سرشون نمیشه
از وقتی رفتم تو بخش مشغول کار شدم اون دراز عین بچه ها از پشت در نگام میکنه دیگه داره میره رو مخم
ا/ت: عین بچه ها اونجا وایسادی ازم انتظار داری بهت شیرینی بدم؟
نامجون: *گلو شو صاف میکنه* نه خیر فقط داشتم رد میشدم
ا/ت: تو گفتی من باور کردم از وقتی اومدم نشستم همونجا وایسادی عین ادم بگو چی میخوای خب
یهو ساکت شد و همینجوری کارکنا اومدن وایسادن نگاه میکردن
نامجون:*زیر زیرکی به بقیه نگا میکنه و چند قطره عرق سرد میریزه* پاشو بیا دفترم
اینو که گفت و رفت منم اهمیت ندادم که دوباره برگشت
نامجون: مگه نگفتم بیا؟
ا/ت: نمیام
نامجون: اصن نیا بی لیاقت
دوباره خواست بره که رفت یه دور با دیوار روبوسی کرد
ا/ت:* جر خوردن*
نامجون: رو اب بخندی
ا/ت: خنگ کیوت
این حرفو که زدم سوجین با یه قیافه منحرف برگشت نگام کرد
سوجین: الان باهاش لاس زدی؟
ا/ت: نه... منحرف بدبخت
نامجون: بسه برین سر کارتون برا چی همتون اینجا جمع شدین؟
اینو که گفت همه رفتن سر کارشون از حق نگذریم شایستگی رئیس بودنو داره
ساعت ۹ شب•
ا/ت: بلاخره تموم شدددددد
سوجین: همگی خسته نباشیییین
هیون: راستی فردا شب منو جین سوجین میخوایم بریم بار اگه جین رئیسو راضی کنه اونم میاد ا/ت تو ام میای؟
ا/ت: اره... به یکم خوشگذرونی نیاز دارم مخصوصا اگه با دوستام باشه
سوجین: احیانا که به خاطر رئیس نمیای؟
ا/ت: مسخره نشو من از اون دراز بدم میاد
سوجین: ولی تو بهش گفتی کیوت
هیون: منم شنیدم
ا/ت: چون خنگ بازیاش بانمکه
سوجین: پس ازش بدت نمیاد
ا/ت: اونیییی
هیون: بسه بسه جم کنین بریم
از اونی و سونبه خدافظی کردم و سوار ماشین شدم و رفتم خونه و یه نودل درست کردم و خوردم و چند قسمت سریال دیدمو رفتم خوابیدم
•••••••••••••••
اینم پارت چهارم
ببینین چقد من خوبم فردا دبیر سگ اعصاب مطالعات میخواد دوتا درسو با هم بپرسه و من اومدم پارت میدم
شرطا
۳ تا فالو
۱۵ تا لایک
۱٠ تا کامنت
۱۰.۱k
۱۶ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.